پیشنهاد مامرور کتابمقالات

اینجا تعزیه شروع زندگی‌ست | مروری بر کتاب شیر نشو

زندگی ما بچه شیعه‌ها هر کدام به نوع خاصی با امام حسین علیه‌السلام گره خورده است. هر سال محرم که از راه می‌رسد اولین کارمان این است لباس‌های مشکی‌مان را از کمد بیرون بیاوریم. این تنها لباس سیاهی است که برای پوشیدنش ذوق داریم؛ برایمان دلگیری نمی‌آورد که هیچ به سیاهی‌اش قسم هم می‌خوریم. لباس و پرچم سیاه عزای اباعبدلله برای ما حرمت دارد. تازه کوچکترین خواسته‌های خود و دوستانمان را به صاحب این سیاهی ارجاع می‌دهیم و اطمینان داریم که بی‌پاسخ نخواهیم ماند.

اما گروهی دیگر از ما که بچه هیئتی محسوب می‌شوند کارهایشان بیشتر است. بچه هیئتی‌ها باید حواسشان به دیگ‌های نذری و دسته‌های عزاداری و… هم باشد. آن‌ها بین خودشان قراردادهایی دارند. مثلاً معتقدند اعضایی که سر دیگ‌ها به عبارتی پشت صحنه مشغول کارند بچه زرنگ محسوب می‌شوند و اجرشان هم از همه بیشتر است. شبیه‌خوانی هم عضو جدانشدنی عزاداری امام حسین‌ است و خدا نیاورد آن‌ روز را که در غبار تاریخ جا بگذاریمش. از دست دادن چنین سرمایه گران‌بهایی که صفر تا صدش از جنس خودمان است آه و افسوسی در پیش دارد که جبران‌ناپذیر است. در «شیر نشو» هم اعضای هیئتی به بزرگی یک روستا مراقبند مبادا خیمه تعزیه امام حسین برپا نشود.

مجید قیصری و شیر نشو

مجید قیصری برای دوست‌داران ادبیات معاصر ایران غریبه نیست. به خصوص از زمان انتشار کتاب سه کاهن که برشی از زندگی پیامبر اسلام است و برگزیده جایزه ادبی اوراسیای روسیه شد. او متولد سال ۱۳۴۵ در تهران است و همکارانش او را نویسنده بی‌حاشیه‌ای می‌شناسند. قیصری فارغ‌التحصیل رشته روانشناسی است و اثرات رشته تحصیلی‌اش را در شخصیت‌پردازی‌هایش به خصوص در همین کتاب شیر نشو به خوبی می‌توانید لمس کنید. او ورود به ادبیات نوجوان را به مثابه یک زورآزمایی برای خود می‌داند.  این کتاب اگرچه نخستین تجربه‌‌اش در حیطه ادبیات نوجوان است اما ثابت کرد که در این زورآزمایی موفق بوده است. طبق گفته‌های خودش ۱۰سال زمان صرف کرده تا از یک زاویه جدید به قصه عاشورا نزدیک شود موضوعی که اکثر داستان‌نویسان به دلیل محدود بودن عنصر تخیل کمتر آن را انتخاب می‌کنند. در نهایت کار نوشتن شیر نشو در آذر ماه سال۹۸ به پایان و در سال۱۴۰۰ توسط انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسید.

ماجرا از چه قرار است؟

داستان در زمان جنگ ایران و عراق و بحبوحه اسارت و شهادت اتفاق می‌افتد. در حد فاصل گیلاوند و آبسرد روستایی وجود دارد به نام رهشا. اهالی رهشا همه زندگی‌شان با تعزیه گره خورده است و کسی نیست که اشعار تعزیه‌ای که سینه سینه بین اهالی چرخیده است را از بر نباشد تا حدی که گاه در مکالمات روزانه خود هم از همین اشعار استفاده می‌کنند. یک روز قبل از محرم آتش به خیمه بزرگ تعزیه میفتد و این آتش‌سوزی می‌شود غم بزرگ اهالی و همگی‌شان را به چالش می‌کشد. چه کسی جرأت کرده خیمه عزای اباعبدالله را آتش بزند و حالا که سوخته اهالی چه چاره‌ای باید بیندیشند؟ شخصیت اصلی داستان که پسر نوجوانی به نام جمشید است علاه بر آزمون بزرگ اهالی باید از یک آزمون شخصی نیز به سلامت عبور کند. باید دید او تصمیم می‌گیرد که شیر شود یا خیر؟

هدف شیر شدن است یا شیر ماندن؟

آدم‌ها در دستگاه امام حسین زودتر بزرگ می‌شوند. یاد می‌گیرند جهان را نه از دروبین غم‌ها و دغدغه‌های کوچک خود که از چشم اباعبدالله و اطرافیانش ببینند. در این داستان هم خیلی خوب به رشد پله پله‌ و بلوغ نوجوانان در تغزیه و عزای امام حسین اشاره می‌شود. برای مثال در اوایل داستان شخصیتی خطاب به جمشید می‌گوید: «شک نکن! بدترین چیز عالم شکه. به دلت افتاده کاری بکنی، بکن. به دلت افتاده که نکنی، نکن. راهش همینه. نگاه به دلت بکن. اینجوری اگه پشیمون بشی، میگی کار دلمو کردم. آره وقتی اینو بپوشی و بیرون بیایی یکی دیگه میشی. باور کن. شک نکن. تو جلد شیر رفتن کم تجربه‌ای نیس. جلوی صد هزارتا چشم آدمیزاد. خیلی عجیبه. نگاه تو چشمشون کنی و اونا فکر کنن دارن شیر می‌بینن؛ ولی تو که می‌دونی شیر نیستی.» و جایی دیگر که داستان جلوتر رفته و شخصیت جمشید دیگر خام نیست و به بلوغ نزدیک شده است مادرش به او می‌گوید:  «از همین حالا دلشور‌ه گرفتی… می‌بینی… شیر شدن مهم نیس… شیر موندن مهمه… وقتی بری تو پوستین شیر همه دیگه با چشم شیر می‌بیننت. می‌خواستم نری تو پوستین شیر که راحت باشی. حالا که خودت می‌خوای. برو؛ ولی تا آخرش باید بری!»

اینجاست که دیگر شخصیت رشد پلهپله خود را طی کرده و در تنهایی خود باید تصمیم نهایی را بگیرد. هنر نویسنده در تغییر آرام و نامحسوس شخصیت‌ها تحسین برانگیز است.

داستانی سراسر پوست انداختن

تمام شخصیت‌های این داستان دائم در تلاطمند، یک تلاطم ۱۰روزه. یک کش و واکنش درونی که به احتمال زیاد هر کدام از ما مانندش را بارها تجربه کرده‌ایم. طرف حساب شخصیت‌ها اینجا امام حسین و وجدان خودشان است که به طرز عجیبی به هم گره خورده‌اند و به قطع شما هم با من موافقید که ماجرای عاشورا از بدیهی‌ترین وجدانیات است. چه مادر جشمید که چشم به راه همسر به جنگ رفته‌اش است و اجازه نمی‌دهد کسی کت شوهرش را از آویز پایین بیاورد مبادا حس حضور او کمرنگ شود و چه خود جمشید که در هر جمعی او را به چشم جایگزین پدرش می‌بینند. شخصیت دل‌علی و حاج حمید هم درد تحولشان آنقدر عمیق است که به گریه هم می‌اندازدشان. شخصیت آرام مش‌رجب که بزرگ هیئت است اما به گونه‌ای رفتار می‌کند که انگار کاره‌ای نیست و با این رفتار به همه یادآوری می‌کند که بساط هیئت و تعزیه صاحب دارد و او هیچ کاره است. شیر نشو ماجرای پوست انداختن شخصیت‌هاست.

در نهایت اینکه

در پیشواز محرم و یا حتی دهه اول محرم می‌توانید این کتاب را دست بگیرید و خود را به قلب هیئت عزاداری یک روستای پاک و ساده دعوت کنید. شیر نشو یک رمان کلاسیک ایرانی است که رد شخصیت‌هایش در خاطرتان خواهد ماند. کتاب در رده نوجوانان نوشته شده است اما به خوبی می‌تواند از پس مخاطب بزرگسال نیز بر بیاید. این کتاب را به نوجوانان اطراف خود هدیه دهید تا هم قدمی در زنده نگه‌داشتن سنت تعزیه برداشته باشید و هم بهشان یادآوری کرده باشید که بزرگداشت عزای اباعبداالله در وجود ما ریشه‌دار‌تر از این حرف هاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا