و عشق، جوخهی اعدام است. حالا ممکن است خیلیها تا پای چوبهی دار بروند و طناب، به مو هم برسد و پاره نشود؛ اما چیزی از پیچ و خم عشق کم نمیکند. او آمده است تا در مسیری شیرین، از آدمها زهرچشم بگیرد و مثل اینکه این کار را هم بهخوبی بلد است. عشق همهچیز را شیرینتر میکند؛ حتی تلخی روزگاران تلختر از زهر را. فقط کافیست بهخاطر کسی که با چند نگاه دلت را برده است؛ روی تمام زندگیات خطر کنی؛ دل به جاده بزنی و قوت در بازوهایت بریزی. ما پابهپای «رسول» از روستایی در سبزوار تا آشوببازاری در شهر قم کوچ میکنیم و در این میان، شانههای رسول سنگینتر از ماست؛ چون عشقی عمیق را با خود حمل میکند و وصال را انتظار میکشد. با مرور کتاب مسافر جمعه، همراه چیکتاب باشید.
فهرست مطالب
داستان کتاب مسافر جمعه
مسافر جمعه، مسافریست که تا پایان داستان در سفر است. گاهی مقصدش خانهی آقاحبیب، شوهرخالهی بدعنقش است و گاهی هم لابهلای درختهای تنک پاییز قم، اوایل دههی چهل ایران. اما مهم این است که دائما در مسیر است. هرچند اوقاتی را سلانهسلانه پیش میرود و گاهی هم از شدت هیجان نفسنفس میزند اما سعی میکند تا راه را گم نکند. داستان درباره انقلاب سفید است و ارباب-رعیتها. دربارهی تقسیم اراضی و مخالفت امام خمینی (ره) و به دنبالش اعتراض مردم. رسول بدموقعی پایش را در شهر گذاشته است؛ مثل اینکه عشق، واقعا چشم و گوشش را کور و کر کرده است. باید ببینیم «رضیه» هم اندازهی رسول عاشق است یا نه؟ باید ببینیم پایان داستان به کجاها میرسد.
انقلاب سفید، داستانی بود که رضاشاه به کمک آمریکا برای مردم ایران نوشته بود و امام خمینی، متوجه پایان آن شد. پایان تلخی که جز نابودی، چیزی نداشت. پس باید جلوی آن گرفته میشد. اگر این کتاب را دستتان میگیرید؛ باید بدانید که شما در اوایل دههی چهل هستید و هوای قم هم سرد است. با یک عاشقِ خطاکردهی فراری طرف هستید و آتشی که کمکم دارد از زیر خاکستر بیرون میآید. پس خودتان را برای رویارویی با یک اتفاق بزرگ آماده کنید.
بررسی کتاب مسافر جمعه
این روایت، داستانی عاشقانه و پرفراز و نشیب است. داستانی که از یک عشقِ سر از خاک بیرون آورده شروع میشود و در پیچ و خم سالهای قبل از انقلاب گیر میکند ولی فراموش نمیشود. عشقی که از قلب رسول، به همهجا سرک میکشد؛ به خانهباغ خان، به قطاری که از روستا دور میشود؛ به آشوبهایی که آرام نمیشوند و حتی به اعلامیههایی که دست به دست میشوند. همانطور که از عنوان کتاب مشخص است؛ ما با یک مسافر طرف هستیم. مسافری که نه فقط از روستا و دیار خود، بلکه از خودش هم کوچ میکند و درون خودش سفر میکند. از آن دسته سفرهای ملاصدرا و اهل فلسفه نه، از آن سفرهایی که مسافر، به خودش رجوع میکند و انگار میخواهد بارهای اضافهی روی دوشش را خالی کند. رسول میخواهد کولهبار عشق آتشین دخترخالهاش را زمین بگذارد تا نفسی تازه کند اما دستی سخت، گلوی او را میفشارد. او وارد بد بازیای شده است. بازیای که تا الان فکر میکرده خوب است و برایش سود دارد. اما نه، چهرهاش روشن است و باطنش تیره و تار، نامش انقلاب سفید است اما تاریک است و پر از ظلمات؛ بینوری محض. او کورمال کورمال جلو میرود تا ببیند اوضاع از چه قرار است. نیمچه سوادی که از پیر دانای روستا یاد گرفته هم، کمی به کارش میآید؛ حالا فقط کافیست تا چشم و گوشش را باز کند.
تا حد زیادی با رسول آشنا شدیم؛ عاشقی که کوچ کرده و با اتفاقات بزرگتری روبهرو شده است. این کتاب در دسته رمانهای کوتاه قرار میگیرد و اولین اثر نویسندهاش، سمیه عالمی، در وادی ادبیات انقلاب است. بخش زیادی از مسافر جمعه در شهر قم، زادگاه نویسنده روایت میشود و از پیچ و خم تاریخ میگذرد و نقطهی اوجش در روز جمعه اتفاق میافتد؛ روزی که روی تختههای مدرسهی فیضیه، به جای درس و بحث، الفبای خون نقش بست و ردش تا مدتها پاک نشد و بر صفحهی تاریخ هم ماندگار شد. این کتاب از آن دسته کتابهاست که سخت زمینش میگذارید؛ اتفاقات ریز و درشت زیادی یقهی شما و رسول را گرفته و به راحتی رهایتان نمیکند؛ دوراهیهای زیادی پیش میآید و انتخاب، آدمها را از هم جدا میکند. باید ببینیم رسول تا کجای داستان همراه میآید؟
نقد کتاب
کتاب با هیجان زیادی آغاز میشود. اتفاقی افتاده که پای رسول را میان ماندن و رفتن لنگ کرده است. دههی چهل است و امکانات آنقدری نیست که بتوان به راحتی مشکلات را با دیگران در میان گذاشت و طلب کمک کرد؛ پس رسول باید چهکار کند؟ ما با داستانی پرگره طرف هستیم و اتفاقات گوی سبقت را از هم میگیرند و ما را با تلاطم جلو میبرند. میتوانستیم در شخصیتپردازی کتاب، توقع بیشتری از نویسنده داشته باشیم. همچنین اگر اتفاقات طول و تفصیل داشت یا اطلاعات بیشتری درباره اصلاحات ارضی و مدرسهی فیضیه به ما میرسید؛ با اثری بسیار قوی در این حوزه روبهرو بودیم. اما مسافر جمعه نکات مثبتی دارد که ما را در هرچه زودتر خواندن این کتاب مصممتر میکند:
- ما قطرهقطره حوادث اوایل دهه چهل را در خلال داستان درک میکنیم.
- تاریخ را به صورت داستانی با چاشنی عشقی محجوبانه میخوانیم.
- با فضاسازی خوبی داستان را پیش میبریم و موقعیتها را درک میکنیم.
نباید فراموش کنیم که مسافر جمعه، جزء معدود آثاریست که حوادث دهه چهل را در خلال عشقی عفیفانه روایت کرده و به تاریخ هم متعهد بوده است.
حواشی کتاب مسافر جمعه
این روزها اسکناسهای صدتومانی یا همان هزارریالی، کمتر در جیب آدمها پیدا میشود؛ اما اگر یافتید و چروکهایش را صاف کردید؛ کمی که بادقت نگاهش کنید؛ عکس مدرسهی فیضیهی قم را میبینید. مدرسهای که کنار حرم خانم فاطمه معصومه (س) با قدمتی بسیار زیاد بنا شده و آبستن اتفاقات زیادی بوده است و استاد و شاگردهای زیادی را به خودش دیده. اتفاقی که در روز جمعه، دوم فروردین ماه سال ۱۳۴۲ در این مدرسه پیش آمد؛ سرآغاز و جرقهای برای پیروزی انقلاب اسلامی در چندین سال بعد شد. در سالروز شهادت ششمین امام شیعیان، نیروهای ساواک وارد مدرسه شدند و به ضرب و شتم طلاب و مردم پرداختند. سمیه عالمی در کتاب مسافر جمعه، به زیبایی تمام این اتفاق را به تصویر میکشد.
اگر روزی در گوشه و کناری، اسکناسی صدتومانی پیدا کردید و چشمتان به مدرسه فیضیه افتاد؛ به یاد شهدای آن واقعه لبی به صلوات تر کنید.
جمعبندی
اگر مخاطب کتابهایی با موضوعات تاریخی، مخصوصا تاریخ انقلاب و در لفافهی عشق هستید؛ پیشنهادی برایتان داریم. ارتدادْ اثر وحید یامینپور هم حال و هوایی انقلابی و عاشقانه دارد و شما را با دوست داشتنی بدسرانجام، راهی پیچ و خم تاریخ ایران میکند. همچنین رمان تشریف، نوشتهی علی اصغر عزتیپاک هم داستان دل دادن دو دانشجو در روزهای منتهی به انقلاب است و شما را با شخصیت اول داستان همراه میکند.
کتاب «مسافر جمعه» را به همهی آنهایی که از انقلاب سفید و اصلاحات ارضی بیخبرند و همهی کسانی که چیزی از واقعهی دهشتناک مدرسهی فیضیه در خاطرشان نمانده؛ پیشنهاد میکنیم و امیدواریم روزهای باارزش تاریخ ایران، میان حافظههای شلوغمان گم نشود.