کسی که مثل هیچکس نیست | مرور کتاب هستی
بعضی پدر و مادرها، دوست دارند بچهها دقیقا همان کارهایی را بکنند که آنها دوست دارند. آنها دوست دارند از بچهشان یک ماشین برای برآوردن خواستههای خودشان بسازند که طبق برنامه مشخص بخورد، بخوابد، بازی کند یا… و وای به روزی که این ماشین طراحی شده، اشتباه کند یا کاری را خلاف برنامه انجام بدهد، آن وقت است که دیگر همهچیز به هم میریزد و خوشبختی جایش را به ادبار میدهد! کتاب هستی داستان چنین آدمیست. داستان دختری که مثل دخترهای دیگر نیست. برای آشنایی بیشتر با این کتاب، با چی کتاب همراه باشید.
فهرست مطالب
داستان کتاب هستی
همهچیز از بازی فوتبال توی زمین خاکیهای جنوب شروع شد. آنجا که هستی دوازده ساله داشت با پسرها فوتبال بازی میکرد که زمین خورد و دستش شکست. پدر که دل خوشی از دختر و رفتارهای پسرانهاش مثل همین بازی کردن فوتبال ندارد و او را ادبار صدا میزند، مجبور میشود اورا به بیمارستان ببرد تا دستش را گچ بگیرند. این اتفاق باعث میشود پدرش از کشتیای که برای کار به ژاپن میرفته جا بماند و شغلش را از دست بدهد. و این اتفاق آتش خشم او از هستی را بیشتر از قبل شعلهور میکند.
با اینکه چند روز بعد خبر غرق شدن کشتی و نجات جان پدر توسط هستی به گوش میرسد، اما باز هم رابطه این دو را بهتر نمیکند و پدر بیشتر از گذشته به سرزنش کردن هستی ادامه میدهد. تا حدی که گاهی هستی فکر میکند فرزند آنها نیست…
تا اینکه ناگهان جنگ رخ میدهد و خانه آنها روی سرشان ویران میشود. هستی و خانوادهاش مجبور میشوند از آبادان به ماهشهر مهاجرت کنند و آنجا درخانههای گروهی زندگی کنند. زندگیای که شرایط متفاوتی را برای او رقم میزند. شرایطی که باعث میشود خیلی چیزها در زندگی او و خانوادهاش تغییر کند.
هستی داستان آدمهاییست که از چهارچوبها و کلیشههای از پیش تعیین شده میگریزند و دست به کارهای متفاوت میزنند. کارهایی که نه تنها بد نیست، بلکه در بزنگاههای مهم یاد گرفتن و انجام دادنشان بسیار به او و دیگران کمک خواهد کرد.
بررسی کتاب هستی
این کتاب به رفیق کودکیهای گمشده نویسنده، جمشید خانیان تقدیم شده است. کودکان دیروز جنوب و نویسندگان امروز، که هردو داستانهای ماندگاری را درباره گذراندن کودکی و نوجوانی در روزگار جنگ نوشتهاند. داستانهایی که با نشان دادن شرایط سختی که این بچهها میگذرانند، تابآوری و مقاومت در برابر روزگار سخت را به آنها نشان میدهند.
داستانهایی که در زیرمجموعه ادبیات جنگ اما با محوریت کودکان و نوجوانان قرار میگیرند. از جمله این رمانها علاوه بر هستی، میتوانیم به کتاب «عاشقانههای یونس در شکم ماهی» نوشته جمشید خانیان، «هیچکس جراتش را ندارد» نوشته حمیدرضا شاهآبادی در ادبیات ایران، و کتابهای «یعقوب را دوست داشتم» نوشته کاترین پترسون و «جنگی که نجاتم داد» نوشته کیم بروبیکر بردلی اشاره کنیم.
کتاب هستی، حجم چندان زیادی ندارد و در ۲۶۲ صفحه نوشته شده است. و در سال ۱۳۸۹ برای اولین بار توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده است و تاکنون هشت بار تجدید چاپ شده است.
نقد کتاب هستی
اولین نکتهای که باعث دلبستگی خواننده به کتاب میشود، لهجه شیرین آبادانیست. استفاده از لهجه در هر کتابی مثل راه رفتن بر لبه شمشیر است؛ زیرا ممکن است خوانندگان با آن گویش آشنا نباشند یا اینکه اینکه علاقهای به خواندن این آثار نداشته باشند. اما نویسنده به پشتوانه اصالتش که جنوبیست توانسته با استفاده از شیرینی و دلانگیزی این لهجه، به خوبی طنز خودش را ارائه بدهد. طنزی که اصطلاحات بومی این لهجه بسیار به قوت و قدرت آن کمک کرده است.
شخصیتپردازی در کتاب هستی
علی رغم اینکه نویسنده ویژگیهایی متفاوت و البته گاها از لحاظ سنتی متضاد با شخصیت هستی را به تصویر میکشد، مثل تنفرش از عروسک بازی و علاقهاش به موتورسواری و بازی گلکوچیک، اما ظرافتهای دخترانه را از او دریغ نمیکند. در واقع تلاش نویسنده برهم زدن دخترانگیهای هستی نیست، بلکه مثلا با کارهای شجاعانهای که انجام میدهد میخواهد این را بگوید که شجاعت و جرئت تجربههای متفاوت در زندگی چیزی نیست که بتوان آن را دستهبندی کرد و مختص همه آدمها اعم از دختر و پسر است.
مجموعهای درست و کامل از شخصیتها به هستی در بروز شخصیتش کمک میکنند. در واقع هر شخصیت نمایندهای از رابطه یا احساسیست که مکمل هستی است. از غرغرهای پدر و نق زدنهای برادر کوچکترش، تا روحیه دلاوری و ماجراجویانه دایی جمشید و مهربانی و همدلی خاله نسرین. سوای روابط خانوادگی، دوستیای که بین هستی و لیلی در بحبوحه جنگ رخ میدهد و او را به ماجرای تامل برانگیز گردنبند در انتهای کتاب وصل میکند، از دیگر نقاط قوت کتاب در بحث شخصیتپردازیست.
فضاسازی و پایانبندی کتاب
فضای جنگ در کتاب به خوبی به تصویر کشیده شده است. ما در ابتدای کتاب هستی با آرامشی نسبی مواجه هستیم. بعد جنگ آغاز میشود و کتاب اوج میگیرد. روایتهای نویسنده از آوار و آوارگی بسیار خوب نوشته شده است. از نبود ماشین برای سفر از آبادان به ماهشهر و سوارشدن در ماشین حمل گاو گرفته تا آدمهایی که خیلیهایشان با اینکه در شرایط جنگ هستند و درخانههای گروهی زندگی میکنند اما باز هم رحمی به یکدیگر ندارند و با خشونت با هم برخورد میکنند.
نشان دادن شجاعت در بین آدمهایی که در شهر جنگزده ماندهاند و میجنگند، نقاط اوج بسیار خوبی را برای کتاب رقم زده است. لحظاتی که ضربان قلب خواننده را بالا میبرد و او را از جایی که در آن کتاب را میخواند به جنوب جنگزده میبرد.
اما در پایان کتاب هستی و نقطه اوج داستان، به ناگهان روایت افت محسوسی را تجربه میکند. پایانی که کلیشهای است و آنچنان برازنده ساختارشکنی و رفتارهای غیرکلیشهای نیست. پایانی که عاقبت بخیری شخصیتها در آن بسیار به چشم میآید و از قوت کتاب میکاهد. با این حال قصه گردنبند هسته خرما که نقطه پایانی کتاب است کمی آن را از پایان کلیشهای مطلق نجات میدهد.
حواشی کتاب هستی
از افتخارات کتاب هستی میتوان به عناوین زیر اشاره کرد:
- برگزیدهی مخاطبان نوجوان کانون پرورش فکری کودک و نوجوان
- برندهی نشان نقرهای اولین جشنواره کتاب لاکپشت پرنده
- برگزیدهی شورای کتاب کودک
- برگزیدهی بهترین فیلمنامهی اقتباسی جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان
- برندهی نشان هدهد سفید (جشنواره انتخاب کتاب توسط کودکان و نوجوانان سراسر کشور)
کتاب هستی را چه کسانی بخوانند؟
خواندن کتاب هستی برای بسیاری از نوجوانان گزینه مطلوبی خواهد بود. علیالخصوص آنهایی که ساکن جنوب هستند یا با والدین خود به مشکل خوردهاند و رفتارهای متفاوتی از آنها سر میزند. خوب است این کتاب را به والدین دیروز و امروز هم پیشنهاد بدهیم. بی گمان برای کسانی که تجربه زندگی در جنگ داشتهاند یا اینکه با فرزندان خود به مشکل خوردهاند، خواندن کتاب هستی تجربه لذتبخشی خواهد بود.