پیشنهاد مامرور کتابمقالات

خیلی دور، خیلی نزدیک | مرور کتاب ارمیا رضا امیرخانی

برای کسانی که عمرشان به دفاع مقدس و خاطره‌بازی با آن قد نمی‌دهد، جنگ یک اتفاق دور، بسیار دور است که روزی آغاز شده و روزی به پایان رسیده. اما برای کسانی که بوده‌اند، دیده‌اند و به یاد دارند ماجرا بسیار متفاوت است. جنگ، برای یک رزمنده تمام نمی‌شود؛ حتی اگر قطع‌نامه‌ای امضا شده باشد و جام زهری سر کشیده شده باشد. جنگ و خاطره‌هایش برای رزمنده، مثل خون در رگ‌ها و هوا در ریه‌هاست. تا نفسی و نبضی هست، اثری از جنگ هم هست. کتاب ارمیا اولین رمانی است که رضا امیرخانی در ۱۹ سالگی نوشته و انتشارات سمپاد برای اولین بار آن را به چاپ رسانده. یک روایت غیرجنگی از جنگ! در ادامه‌ی این مقاله از چی کتاب، داستان و نقد کتاب ارمیا رضا امیرخانی را بخوانید.


داستان کتاب ارمیا

کتاب ارمیا

داستان دربارۀ تک‌پسر یک خانوادۀ متمول تهرانی است؛ ارمیا معمر. دانشجوی مهندسی عمران  دانشگاه صنعتی ابوعلی که سر از جبهه درآورده و طرح رفاقتی با یک جوان پایین‌شهری به نام مصطفی ریخته.

قاب اول رمان درون سنگر است؛ روزهای آخر جنگ، وقتی ارمیا به نماز ایستاده و مصطفی تماشایش می‌کند؛ ناگهان انفجاری می‌آید و موج برمی‌دارد و مصطفی را مثل یک ماهی با خود می‌برد و ارمیا جا می‌ماند.

پایان جنگ از طرفی و شهادت مصطفی از طرف دیگر ارمیا را دچار ضربۀ روحی می‌کند. ارمیا مجبور است به شهر و زندگی قبلی‌اش برگردد، درحالی‌که با ارمیای سابق زمین تا آسمان فرق دارد. ارمیا وجود خود را در جبهه و مصطفی غرق کرده و با از دست رفتن هر دوی این‌ها، خود او هم گم شده است. همین فقدان و تعارض با دنیای پس از جنگ، نیرو محرکه‌ای می‌شود و ارمیا را ابتدا از خود، سپس از جامعه دور و دورتر می‌کند:

«غیر از پنجشنبه‌ها که با مادر مصطفی به بهشت زهرا می‌رفتند تا برای مصطفی فاتحه‌ای بخوانند، در بقیه روزهای هفته ارمیای معمر یک آدم عادی تلقی می‌شد. با مردم، عادی رفتار می‌کرد. سعی می‌کرد خاطرات جبهه را فقط برای خودش مرور کند…»
(بخشهایی از کتاب ارمیا، صفحۀ ۱۲۴)


نقد و بررسی کتاب ارمیا

نثر کتاب ارمیا بسیار روان است و رفته رفته روان‌تر هم می‌شود. روند داستان هم به‌شدت گیرا  و حساب‌شده است. برای همین این کتاب، معمولا برای اکثر مخاطبان، در دستۀ کتاب‌های بسیار سریع خوانده‌شده قرار می‌گیرد. البته زبان داستان بی‌ایراد نیست و با توجه به نوقلم بودن امیرخانی هنگام نوشتن، مشکلات نگارشی‌ هم دارد؛ مثل تکرار فعل و کلمات و اجزای جمله. با طی شدن روند داستان، رفته‌رفته از اشکالات کاسته شده و قلم پختگی خود را می‌یابد.

جزئیات صحنه‌های رمان به زیبایی بیان می‌شوند و نویسنده، با توانمندی خویش، مخاطب را در هر صحنه و در هر موقعیت، درست کنار ارمیا قرار می‌دهد؛ مخاطب هم‌پای قهرمان می‌بیند و حتی حس می‌کند:

«اتاقی کوچک با ترک‌هایی بزرگ در دیوار، فرشی تاخورده که حکایت از جوانی زیبایی داشت، کاسه‌ای که از نظافت مادر دور مانده بود و احتمالاً در روزهای بارانی چکه‌های باران را جمع می‌کرد؛ ترک سقف هم با خنده‌ای تایید کرد. اتاق بوی رطوبت، بوی خانه‌های قدیمی که بوی خاصی دارند و بوی خیلی چیزهای دیگر داشت، اما بوی بی‌پدری را در جای‌جای خانه می‌شد حس کرد. از عکس پدر مصطفا که مصطفا بود فقط با موهای سفید، از باغ‌چه‌ی لخت، از پله‌های لب‌شکسته و حتا از ترک‌های دیوار.»
(کتاب ارمیا، صفحۀ ۱۴)


شخصیت‌پردازی در رمان ارمیا

شخصیت‌پردازی به قدری دقیق و قوی است که احساسات و رفتارهای قهرمان داستان کاملا ملموس و برای مخاطب قابل درک است و می‌تواند به راحتی با او همذات‌پنداری کند. علاوه بر قهرمان، شخصیت‌های محبوب و دوست‌داشتنی‌ای چون مصطفا و دکتر، طراحی و پردازش شده‌اند که دور از ذهن نیستند و برای هر دست مخاطبی آشنا می‌نمایند.

ارمیا اولین شخصیت رضا امیرخانی است و به نوعی پایۀ اغلب قهرمان‌های دیگر رمان‌های او به حساب می‌آید. به زعم من تفکر، اخلاق و حتی کمال‌گرایی ارمیا در روح علی فتاح در من او و قیدار در قیدار تبلور می‌یابد و بعدتر در ارمیای بیوتن به تکامل می‌رسد. البته ارمیا در رهش هم خودی نشان می‌دهد و بازتابی از تفکرات نویسنده را به نمایش می‌گذارد. 

ویژگی غالب رمان، تعلیق و کشش کم‌نظیر آن است. گویی نویسنده با بندی نامرئی کنجکاوی مخاطب را به سرنوشت قهرمان گره زده و بدین ترتیب او را مجبور به همراهی می‌کند؛ پابه‌پای شخصیت تا انتهای داستان.


درون مایه و فضاسازی کتاب

مثل باقی آثار، کتاب ارمیا نیز سرشار از دست‌‌وپازدن بین سنت و مدرنیته است. این اتفاق که نوع کامل و غالب‌ترش را در بیوتن دیده‌ایم، در ارمیا هم تکرار می‌شود و از بزرگترین چالش‌های قهرمان است.

رفتارهای ارمیا با مردم، مخصوصا آن‌ها که در طبقۀ فرودستان محسوب می‌شوند، به نوع خود جالب است و در شان یک قهرمان سنتی ایرانی. رفتار گرمی که با دربان دانشگاه و کارگران معدن دارد از این دست است.

«این‌جا انگار نه انگار جنگ شده» دیالوگ ثابت ارمیا در برخورد با زندگی‌های عادی و روزمرۀ مردم و تلاش بعضی از آن‌ها برای فراموشی جنگ و حتی انکار آن، در طول رمان بارها در ذهن قهرمان و مخاطب تکرار می‌شود و انگار سعی دارد عمق فاجعه را به رخ بکشد.

برای کسانی که آن سال‌ها را به چشم ندیده و درک نکرده‌اند، خواندن بی‌انصافی‌های مردم اداره و کوچه و بازار در ارتباط با رزمندگان شاید عجیب باشد. رفتار کارمند آموزش دانشکده و رانندۀ بین‌راهی و مسافران آن ماشین با ارمیا و زخم زبان‌هایشان، مخصوصا زمانی که متوجه می‌شوند که مدتی در جبهه بوده، کمی غیرواقعی به نظر می‌رسد و البته خشم مخاطب را برمی‌انگیزد.

نویسنده در کتاب ارمیا معتقد است در شلوغی‌های بازار و نوسان‌های اقتصادی بعد از جنگ، مردم فرصت و علاقه‌ای برای یادآوری آن نداشتند و «آنچه از جنگ باقی مانده بود نه پیروزی بود و نه شکست… انگار هشت سال جنگ بدون هیچ دست‌آوردی در میان ازدحام مردم شهر گم شده بود.» (کتاب، صفحۀ ۱۲۳)


پایان‌بندی

رسم‌الخط کتاب که دیگر تبدیل به ویژگی ثابت و برند نگارشی رضا امیرخانی شده، از نکات جالب توجه رمان ارمیا است و هنگام مطالعه، می‌تواند مخاطب را با ساخت اصلی بسیاری از کلمات آشنا کند.

پایان‌بندی رمان گرچه جالب و خواندنی است؛ اما انگار با شتابی عجیب نگاشته شده و نویسنده از یک اتفاق تاریخی به نفع شخصیت اصلی خود استفاده کرده است. این پایان، به معنی تمام‌شدن ارمیا نیست و همانطور که اشاره شد، در بیوتن و رهش باز هم شاهد ارمیا هستیم.


افتخارات و جوایز کتاب ارمیا

این کتاب، به عنوان کتاب برگزیدۀ بیست‌سال ادبیات دفاع مقدس انتخاب شد و جوایز و افتخارات بسیاری را از آن خود کرد.


مطالعه کتاب ارمیا به درد چه کسانی می‌خورد؟

اگر می‌خواهید از خواندن یک رمان روان و واقع‌گرا، با نثری جذاب و گیرا و با ته‌مایه‌ای از اعتقادات سال‌های نه چندان دور، آن هم از یک نویسندۀ جوان ایرانی بخوانید، کتاب ارمیا پیشنهاد بسیار مناسبی برای شماست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا