بیمعجزگی | مرور کتاب پیامبر بی معجزه
کلمهی قاچاق در ادبیات فارسی، از آن کلمات زمختی است که با شنیدنش ته دل آدم خالی میشود ودلشورهاش تا قلهی قاف میرود و برمیگردد و جایی میان این حروف آرام نمیگیرد. داستان، داستان قاچاقچیهایی است که فقط جنسشان فرق دارد و در عمل، کار همان کار است. یکی مذموم است و دیگری محبوب، یکی مضر است و دیگری نافع، یکی جنس قاچاق میکند و دیگری کلمه! انگار ظرف یکی است و فقط مظروف فرق میکند اما در این میان، هر دو با خودِ خودشان سر جنگ دارند؛ جنگی که نمیدانند چه زمانی به آتشبس میرسد. مرور کتاب پیامبر بی معجزه را از چی کتاب بخوانید تا در این باره بیشتر صحبت کنیم.
فهرست مطالب
داستان کتاب پیامبر بی معجزه
محمد علی رکنی در چهارمین اثر مستقل خود، کتاب پیامبر بی معجزه ما را با نگاه نگران سید حمید نبوی، نقش اول داستان، همراه میکند و دلشورهای به جانمان میاندازد که کنار گذاشتن کتاب هنگام خواندن؛ یکی از سختترین کارهای ممکن میشود.
جدال ظاهر طلبهای با باطنش را میخوانیم؛ جنگ آن چیزی که بوده و آن چیزی که واقعا هست؛ چالشی که سخت در آن گیر کرده و خودِ واقعیاش را از چاله به چاه انداخته است! ما تماشاچی و خوانندهی قدیمیترین جنگ آدمیزاد هستیم؛ نبرد تن به تن خودش با خودش، که دست ما را میگیرد و از ذهن حمید و اتفاقات گذشتهاش؛ به زمان حال میکشاند و گاهی هم با خویشتن حرف میزند:
«من رو ببخش. من رو بهخاطر همهی بیتوبودن ببخش. وای بر من که بیتو زندگی کردم. وای بر من که تو در قلبم نبودی. چه نفسها که بیتو کشیدم. چه پلکها بی یاد تو زدم.»
و این تازه اول راه است. حمید به دست اشرار اسیر شده و کورسوهای امیدش، کور و کورتر میشوند؛ تلاشش برای بقا به ذلّت میکشاندش ولی سوی نگاهش هنوز به سمت چشمهای گریان کسیست که آخرین بار با ترس نگاهش کرده؛ لعیا! یعنی آن اراذل و اوباش دست همسرش را باز کردند؟ اذیتش که نکردند؟ حالا کجاست و چه کار میکند؟ حمید خیلی سوال دارد اما آسا، سردستهی اشرار، اهل مذاکره نیست! حمید باید معجزه کند؛ اما او که پیامبر نیست.
بررسی کتاب پیامبر بی معجزه
داستان کتاب پیامبر بی معجزه حول محور مفاهیم فلسفی و دینی میچرخد و از قبل، مخاطبش را مشخص کرده است. جزو رمانهای کوتاه قرار میگیرد و آنقدر میزان هیجان کلماتش بالاست که میتواند در زمان خیلی کمی هم خوانده شود. از آن رمانهای فصلبندی شده است و نویسنده، در ۱۲ فصل جمع و جور، قال قضیه را میکَند و کمکم در جملات آخر، حساب کار دست مخاطب میآید.
کتاب پیامبر بی معجزه از آن کتابهاییست که هر خوانندهای، اگر خودش را جای شخصیت اصلی داستان بگذارد؛ نتیجهای متفاوت میگیرد. ممکن است کسی همان اول داستان، با تیر خلاص قادرقلدر بمیرد، یک نفر تا قسمت سرمای استخوانسوز خانهی مخفی آسا، سرکردهی اشرار، دوام بیاورد و یک نفر هم مثل سیدحمید، هاج و واج بماند و به سرنوشتی که برایش رقم خورده نگاه کند و در امواج افکارش دست و پا بزند تا راهی برای نجات پیدا کند.
معلوم نیست آتشی که سیدحمید در آن گرفتار شده؛ گلستان میشود یا نه؟ او در این میان، یاد حرفهای استادش، سید موسی، میافتد که پای درس او رشد کرده و حالا توصیههایش، چراغ راه شدهاند. به راستی این حمیدی که عمامهسیاهبرسر، میان چشمهای نگهبان اشرار اسیر شده؛ راه نجاتی دارد؟ او باید معجزه کند! معجزهای که فقط عیسینفسها از پسش برمیآیند!
نقد کتاب پیامبر بی معجزه
اگر شما اسمی دارید که به راحتی «کاف تصغیر» میگیرد؛ با خواندن این کتاب احساس خوشبختی میکنید و حتی ممکن است تا مدتها خودتان را با همان اسم صدا بزنید! مثل سید حمید این قصه که خودش را «حمیدک» صدا میزند و میخواهد نفسش را پیش چشمش کوچک کند. از ویژگیهای دلچسب این کتاب میشود به این موارد اشاره کرد:
- غیرقابل پیشبینی بودن داستان
- فراوانی جملات طلایی و قصار (جهت عکس گرفتن برای استوری)
- شیوهی جذاب نگارش نویسنده و پرش از زمان حال به گذشته
- به چالش کشیدن مخاطب با خلق لحظاتی سخت و نفسگیر
ممکن است خواندن فصلهای اول کتاب پیامبر بی معجزه برای برخی از مخاطبان کند پیش برود و چشمشان را خسته کند و علت این اتفاق، توصیفات نویسنده باشد؛ اما این باعث نمیشود که سرنوشت حمیدک را دنبال نکنند و کتاب را به پایان نرسانند.
نویسندهی کتاب پیامبر بی معجزه فلسفهی دین و ادبیات نمایشی خوانده و تلفیق این دو رشتهی تحصیلی در داستان به خوبی دیده میشود و تا حدودی موفق عمل کرده است. انگار محمدعلی رکنی عادت دارد تا شخصیتهای داستانش را همان اول کار بکوبد و بعد، ساخته شدن را به عهدهی خودشان بگذارد! همانطور که در کتاب دیگرش به نام «سنگی که نیفتاد» همین تکینک را اجرا کرده است.
در جملاتی از داستان اشتباهات تایپی دیده میشود که به نظر میرسد با یکبار ویرایش، این ایرادات رفع میشود. پیشنهاد میکنم هنگام خواندن این کتاب، مداد یا خودکاری در دست بگیرید و انتخابهای خودتان را در آن مسیر پرفراز و نشیب یادداشت کنید؛ یک لیوان آب ولرم هم یادتان نرود، ممکن است گلویتان خشک بشود!
حواشی کتاب
کتاب پیامبر بی معجزه در انتشارات صاد چاپ شده و چهاردهمین جایزه جلال آل احمد در بخش رمان و داستان بلند را از آن خود کرده است.
اگر طلبهاید یا در اطرافتان روحانیای دارید که برایتان عزیز است و با اوصافی که از کتاب پیامبر بی معجزه مطرح شد، نگرانشان شدید؛ دیگر نگران نباشید! چون باید برایتان بگویم که از این دست اتفاقات در تبلیغ، خیلی کم پیش میآید و این داستان، در یکی از شهرهای جنوب شرقی و لب مرز ایران و در ذهن نویسنده اتفاق افتاده است. این موضوع را مخاطبانی که این کتاب را مطالعه کردهاند هم تایید میکنند؛ پس جای نگرانی نیست.
جالب است بدانید که محمدعلی رکنی در این کتاب، در کمال زیبایی و حیا، از خطشکنیهای همسرانهی این طلبهی سید و همسری که خیلی دوستش دارد مینویسد و تصاویری زیبا در ذهن مخاطب خلق میکند؛ کاری که محمد سرشار هم در رمان رستاخیز عاشقی انجام داده است و ما در برخی از کتابهایمان با موضوعات مذهبی، تعادل زیادی در این زمینه ندیدهایم.
این کتاب را چه کسانی بخوانند؟
اگر میخواهید گوشهی کتابخانهتان، اثری باشد که با هربار دیدنش دلتان بخواهد که دوباره سری به آن بزنید؛ کتاب پیامبر بی معجزه را بخوانید. اگر آثاری مثل زن آقا، سی و ده و به نام یونس را خواندهاید و برایتان جذاب بوده، قطعا از خواندن کتاب پیامبر بی معجزه هم لذت خواهید برد. با خواندن این کتاب، به مصاف تقدیر بروید و تکلیفتان را با خودتان روشن کنید.