طپانچهی معطر به نارنج | مرور کتاب قربانی طهران
تاریخ ایران بسیاری را واداشته است تا طپانچه در دست بگیرند حال میخواهد ماوزر سی۹۷ باشد یا هر اسلحه کمری دیگر، زیاد توفیری ندارد. طپانچهی در دست هم جز شلیک کاری از دستش ساخته نیست. به ندرت سرنوشتی غیر از خون ریختن انتظار گلولههای داخل خشابش را میکشد. در آن صورت هم یا باید تیر هوایی باشند یا تیری به خطا رفته؛ خیلی بستگی به صاحبش دارد به اینکه در بند خود باشد یا نه، خون به ناحق بریزد یا نه. به ندرت آنکه ماشه را میچکاند مست عطر نارنجی میشود تازه آن هم اگر نارنج سر راهش قرار بگیرد. در کتاب قربانی طهران هم طپانچهها مضطربند، یکیشان اما از سایرین بیشتر. برای آشنایی بیشتر با این کتاب، ادامه این مقاله را در سایت چی کتاب بخوانید.
فهرست مطالب
معرفی کتاب قربانی طهران
سال ۹۵ کار نوشتنش به پایان و در سال ۹۸ به چاپ رسید. قبل از چاپ هم به عنوان یکی از نامزدهای نهایی جشنوارهی داستان انقلاب معرفی شده بود. کتاب قربانی طهران اولین اثر آقای حامد اشتری است اما بعد از خواندنش آنچنان ناپختگی معمول کتابهای اول در آن محسوس نیست. این نشاندهندهی آن است که ایشان علاوه بر آنکه با فضای ادبی غریبه نیستند شناخت خوبی هم نسبت به فضای داستان دارند.
داستان کتاب قربانی طهران
داستان در اواخر دوران قاجار و شلوغیهای مشروطه میگذرد. در کتاب قربانی طهران دو قصه به موازات هم در حرکتاند. یکی در قلب طهران و دیگری در پاریس اما در جهتی مخالف. یکی صعودی و دیگری نزولی، آنها ناچار به تلاقیاند. طلبهای رنجور و خانزادهای بختیاری که دست سرنوشت را در مسیر و جهت حرکتشان نمیشود نادیده گرفت. هاشم کهکی طلبهی داستان، با رویای جهاد در راه خدا و حذف دشمن خدا از قم راهی طهران میشود اما اینکه دشمن کیست و جهاد چیست سؤالهایی هستند که در طول اقامتش در طهران طی سلوکی جوابشان را خواهد یافت. علیقلی بختیاری هم در پاریس راحت جان طلبیده اما اخبار وطن دست از سرش برنمیدارد.
تاریخ خواندن سخت نیست
حداقل یک بار برای هرکداممان پیش آمده کتابی با موضوع تاریخی را مقابلمان باز کنیم و به دقیقه نگذشته از کردهی خود پشیمان شویم و فیالفور به جای قبلی باز گردانیمش اما اینجا این خبرها نیست. نویسنده به خوبی از ظرفیت داستان برای روایت تاریخ بهره برده است. مخاطب را ترغیب میکند تا دربارهی تک تک نامها جستوجو کرده و اطلاعات بیشتری کسب کند. ایجاد سؤال یکی از مسئولیتهای مهم چنین داستانهایی در قبال تاریخ است که از پس آن هم به خوبی برآمده.
نقد کتاب قربانی طهران، آشتی بین تاریخ و ادبیات
چه ابزاری بهتر از داستان میتواند حس همدلی و نزدیکی ما با آدمهایی که خیلی هم دور نیستند اما هیچگاه نمیتوانیم ملاقاتشان کنیم را برانگیزد؟ این قدرت داستان است، محکمتر بهمان تلنگر میزند که خیلی از اتفاقات این روزهامان تکراریست. این روزها اگر رسانهها سونامی دروغ به راه انداختهاند روزگاری نه چندان دور روزنامههایی چون مساوات، کاغذ اخبار و شبنامههایی بودهاند که تقیزادههای یوروپزده را تطهیر کنند و مشروطه را به بیراهه بکشند. ما به این نوع قرابت بین تاریخ و ادبیات بیش از پیش نیازمندیم تا نسلهای آینده قضاوت بیطرفانهای نسبت به نیاکان خود داشته باشند.
تقریباً همه چیز به اندازه است
کتاب قربانی طهران عاری از پرگویی است. پیچیده نیست و خواندنش وقت زیادی از شما نمیگیرد. نه ماجرامحور صرف است نه شخصیتمحور خشک و خالی. راهی بین این دو را انتخاب کرده و تلاش میکند در کنار ماجراهایی که رخ میدهد حداقل شخصیت خاکستری هاشم کهکی را تا حد مطلوبی رشد دهد. با وجود زبان رسمی و نسبتاً قدیمی، روان است و خواندنش دشوار نیست البته هرازگاهی باید دست به گوشی یا لغتنامه شوید تا معنی بعضی کلمات را بیابید که این هم به نوعی مزیت محسوب میشود. صحنهپردازیها مطلوب است مثل صحنهی سیرک حین مکالمهی سِر هاردینگ انگلیسی با علیقلی.
نویسنده کتاب قربانی طهران بیگدار به آب نزده و تقریباً حساب همه چیز را کرده و دست به قلم شده است. او حتی حواسش به عنوان هر فصل در طهران و مطابقتش با ماجرا یا شمارش معکوس عناوین فصلهای پاریس هم هست. تعلیق داستان عمیق هم نباشد رضایتبخش است و مخاطب تقریباً تا آخرین صفحه بهانهای برای رها نکردنش دارد حتی اگر اطلاعات داستان کامل شده باشد. شاید میشد با ملموستر کردن نقطهی اوج هیجان داستان را بیشتر کرد و چند ساعتی بیشتر مهمان قلم نویسنده میبودیم. پایانبندی داستان را هم فقط در همان صفحهی آخر جستوجو نکنید 😊
عشق یا عشق؟
به نظر یکی از واژههایی که بشر تا آخرین روز دنیا میتواند معنای جدیدی برای آن تعریف کند همین عشق است. اما در همان معنای زمینی و عامیانهاش هم گاه تفاوت زمین تا آسمان است. نویسنده در کتاب قربانی طهران به نحوی تلاش کرده است تفاوت بین دو عشق زمینی را هم به تصویر بکشد. عشقی اصیل و ایرانی که وقتی نارنج به دست معشوق میدهد هم لرزش قلب در دستش محسوس است و در جایی دیگر حیا او را وا میدارد تا قد معشوق را بعد از رفتنش از چارچوب در بسنجد و عشقی غریبه و فرانسوی که ابایی از مصاحبت با دوست صمیمی معشوقش هم ندارد.
مشروطه یا لوحِ سفید؟
در آخرین فصلِ “پاریس”، ترز همسر و محبوب علیقلی که از قضا فرانسوی هم هست به او میگوید:
علیقلیجان شما آزادیخواهان فکر میکنید کار ایران با جنگ و عوضکردن حکومت درست میشود اما اینطور نیست. تا وقتی مردم شما شاهنامه و منطقالطیر میخوانند، به هر شخص و فرهنگ بیگانهای شاخ و دندان نشان میدهند و راه پرواز را به جای زمین در آسمان جستوجو میکنند هیچوقت نمیتوانند با فرهنگ مترقی دول یوروپ اشنا شوند و همانطور وحشی و خشن باقی میمانند.
در حالی که در فصل هشتم “پاریس” علیقلی وقتی با خود حرف میزند میگوید:
اینجا هم نمیگذاشتند آب خوش از گلویمان پایین برود. احمقها پاریسِ عشق و عشرت را با مرکز ثقل تحولات سیاسی ایران اشتباه گرفتهاند. یکی نیست بگوید اگر خود ناکستان یا پسرعمو و عمهتان سرکار بود باز اینطور غر میزدید؟ بابت هرروز اقامت در اینجا کم کم پنجاه تومان هزینه میکنند. پنجاه تومان یعنی پول دو اسب کالسکهکش جوان. مگر کم پولیاست؟ با دو برابر آن میشود یک خانه متوسط در تهران خرید. من را خر فرض کردهاند. این پولها را از کجا میآورید که اینجا اینطور قهوه فرانسه بخورید و در تئاتر و اپرا و سیرک جولان بدهید و شقی و لوپوق و توپوق حواله هم کنید؟
وقتی حال و روز آنها که به جای شاهنامه و منطقالطیر در کافههای فرانسه روزنامه آکسیون تورق میکنند این باشد آدم در مشروطهای که دنبالش هستند هم شک میکند. تازه آن هم به زور پلو و تفنگ! این مشروطه است یا لوحسفیدی که جای زیادی برای خطخطی کردن دارد؟
کتاب قربانی طهران را چه کسانی بخوانند؟
نام نویسنده را به خاطر خواهم سپرد و کتاب قربانی طهران هم خود اثری به یادماندنی است. به نظر برای نوجوانان و حتی بزرگسالان جوان پیشنهاد مناسبی است تا با یک تیر دو نشان بزنند و در کنار خواندن داستان تاریخ را هم تورق کنند. این کتاب اگر در لایههای زیرین هم ایرادی داشته باشد آنقدرها نیست که مانع حداقل یک بار خواندنش شود.
با این مرور بسیار وسوسه شدم تا کتاب را بخونم