پیشنهاد مامرور کتابمقالات

اعجاز نجف | مروری بر کتاب نخل و نارنج

نخل و نارنج، داستانی است به گرمای روزهای تابستانی دزفول و پر از عطر بهارنارنج که با نو شدن سال، از ایوان خانه زنان جنوبی سر برمی‌آورد. داستان مرتضی پسر ملامحمدامین که روز عید غدیر با ولادتش، نفسی تازه بر پیکره خاندان انصاری دمید و کسی چه می‌دانست، سال‌ها بعد، او همان شیخ بزرگی‌ است که هر قدمش بر سنگفرش‌ خیابان‌های نجف، معرفت و رحمتی‌ است که بر زمین جاری می‌کند. برای آشنایی بیشتر با کتاب نخل و نارنج ادامه این مطلب را از چی کتاب بخوانید.

داستان کتاب

داستان شیخ مرتضی انصاری را تا به حال در کتب متعددی نوشته‌اند و از کرامات و فضائلش زیاد گفته‌اند، اما کمتر کتابی سعی بر آن داشت تا روایت او را به داستانی ساده، روان و به دور از پیچیدگی‌های علمی تبدیل کند. یامین‌پور در کتاب نخل و نارنج موفق شد تا شیخ مرتضی انصاری را چنان به تصویر بکشد که گویی همچون ما زندگی خود را آغاز کرده و درگیری‌هایی چون پریشان احوالی ما را نیز تجربه می‌کرد، اما در میانۀ راه، اراده کرد تا عظمتی که خداوند در روحش قرار داده بود را بالفعل کرده و از این طریق راهنمای راهی شود برای تحقق اراده خدا بر روی زمین.

کتاب نخل و نارنج از روزهای گرم دزفول شروع می‌کند، از انتظار ملامحمدامین برای تولد فرزندش تا روزی که او را نزد پسر عمویش شیخ حسین، برای تعلیم و تربیت می‌فرستد. شاید هم تاریخ برای ملامحمدامین از آنجایی شروع می‌شود که برای تحصیل قصد هجرت کرده و با خانواده راهی نجف می‌شود؛ زیر سایه امیرالمومنین.

در پی هجرت و در یکی از همین مدرسه‌های آجری و  سادۀ نجف زمانی که ملامحمد پای درس علامه طباطبایی نشسته بود، توفیق شد تا علامه، شیخ مرتضی جوان را ببیند و با او آشنا شود و بعدها نوید این را به ملامحمدامین و پسر جوانش دهد که او روزی از علمای بزرگ شیعه خواهد بود. کتاب نخل و نارنج، دنیای پر از حکمت و فقه و کلام نجف را به تصویر می‌کشد و گاهی هم روزهای پر التهاب ایران در زمان قاجار که به موازات در جریان است. شیخ مرتضی، جوانی که در پناه امیرالمومنین و در مجاورت علمای آن زمان، از علامه طباطبایی تا صاحب‌جواهر و سیدعلی شوشتری قد می‌کشید، از چنان جایگاه رفیعی بهره‌مند می‌شد که کمتر کسی در آن روزگار چنین زندگی می‌کرد. شیخ جوان چنان مشغول درس و کتاب شده بود که گویی مستسقی‌ است و هر چه می‌نوشد، تشنه‌تر می‌شود. هر چه که می‌خواند و بر معرفتش افزوده می‌شد، توام با عملش می‌کرد. از همین روی هرچه که می‌گذشت خالص‌تر می‌شد و رفته‌ رفته فضایلش برای مردمان آشکارتر.

نقطۀ عطفی در داستان نخل و نارنج

آن‌چنان که در کتاب نخل و نارنج می‌خوانیم، کمتر کسی بود که آن روزها در نجف زندگی کند و آوازۀ او را نشنیده باشد. اما آنچه که جایگاه او را در میان قلوب مردم عادی هم رفیع‌ می‌کرد، اتفاقی بود که در یکی از شب‌های آرام نجف، در میان حیاط خانه‌اش رخ داد.

شبی مردی از فرط گرسنگی و بی‌پولی قصد سرقت از خانه شیخ مرتضی را داشت. اما صبح در میان بازار نشست و با درماندگی و بیچارگی برای بازاریان و اهل مسجد از معجزۀ خانه شیخ می‌گفت، از موجودی که نگهبان و حافظ او بود. مردم نجف هیچگاه با معجزه بیگانه نبودند، از کرامات امیرالمومنین علی ابن ابی‌طالب به‌ویژه در ماه‌های رجب و ذی‌القعده چنان چشیده بودند و چنان دیده بودند که کمتر معجزات علما برایشان تعجب برانگیز بود، اما داستان خانه شیخ مرتضی فرق می‌کرد.

مرد به میانه نشسته بود و همچنان که اشک می‌ریخت، شرمنده و نادم به مردم چشم دوخته بود، تعربف می‌کرد که از فرط بدبختی قصد نزدیک شدن و سرقت از خانه شیخ مرتضی را داشت که وقتی پا در میانۀ حیاط گذاشت، ناگه با شیری وحشی مواجه شد که تا دزد را دید، شروع به غرش کرد. شیر چون نگهبانی بر میانه حیاط خانه قدم می‌گذاشت و به کسی اجازه تعرض به خانه شیخ را نمی‌داد.

چون این داستان به گوش سیدعلی شوشتری که آن زمان ملازم و دوست شیخ بود، رسید، از فرط تعجب پیش او رفت تا احوالش را جویا شود، اما شیخ مرتضی با آرامش و طمانینه همیشگی‌اش سکوت کرد و تنها از خانواده خواست تا به آن مرد کمک کرده و او را بی‌نیاز کنند.

نقد کتاب نخل و نارنج

کتاب نخل و نارنج را می‌توان از اولین کتب وحید یامین‌پور دانست که با نگارش آن به وادی داستان و داستان‌سرایی راه یافت. مبتدی بودن نویسنده در بیان وقایع و انسجام تاریخی مشهود است اما نجف و فضای علمی آن روزها را خوب به تصویر می‌کشد. توقع زیادی نمی‌توان از کتاب داشت اما برای مخاطب عام، به ویژه نوجوانان داستان خوبی‌ است برای معرفی ابتدایی؛ چرا که علاوه بر فضای علمی_معرفتی شیخ مرتضی انصاری، داستان‌های شخصی و درگیری‌های خانوادگی او را نیز طرح می‌کند و این بر جذابیت متن و سیر داستان افزوده و مخاطب را مجاب به پیگیری ادامه داستان می‌کند. نخل و نارنح یامین پور را می‌توان کتاب خوبی دانست، داستان روان و ساده‌ای که در تلاش است تا عظمت روحی و وجودی عالمی را در کلمات محصور کند و به ذهن مخاطب بسپارد. با تمام ضعف‌هایش، موفق هم بوده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا