سقوط آهسته | مروری بر کتاب قمارباز
بار اول سوم دبیرستان بودم و «قمارباز» جلد نارنجی، سوغاتی اصفهان دوستم بود. اولش اسمش را نوشتم و تاریخ زدم. بعد از ظهر همان روز شروع به خواندنش کردم، اما تجربه خوبی نبود. ۱۶ سالگی سن خوبی برای مواجهه با داستایوسکی نیست؛ خصوصا که شخصیت نویسنده هم قاطی داستان شده باشد. ۶ سال بعد، «قمار باز» را در ظاهر دیگری شروع کردم. این بار نتیجه خیلی بهتر بود. با مرور کتاب قمارباز همراه چیکتاب باشید.
- دور کتاب قمارباز در یک دقیقه
- کتاب قمارباز روایت زندگی داستایوسکی است
- «قمارباز»؛ یک نمایش پر شخصیت دیگر
- روانکاوی به سبک داستایوسکی در کتاب قمارباز
- هزار زبان کتاب قمارباز و یک بیان روشن!
- سری به کتابخانه داستایوسکی
- به جای خواندن چندین رمان، رمانهای داستایوسکی را چندین بار بخوانید!
فهرست مطالب
دور کتاب قمارباز در یک دقیقه
کتاب قمارباز روایت زندگی داستایوسکی است
فئودور داستایوسکی با نوشتن «قمارباز» خودش را از یک منجلاب آشنا نجات داد. او، درست مثل الکسی ایوانوویچ، شخصیت اصلی داستان «قمارباز» زیر بار بدهیهای قمار مانده بود. داستایوسکی ۲۶ روز را صرف نوشتن داستانی از این فشار روانی و البته، یک شکست عشقی کرد و حاصل، یکی از شاهکارهای او شد.
افراد زیادی هستند که معتقدند سن مماسب برای خلق شاهکارهای ادبی، چهل سال به بالاست. در مورد داستایوسکی این موضوع صدق میکند. او سال ۱۸۲۱ در روسیه متولد شد و چهل و شش سال بعد، «قمارباز» را خلق کرد. داستایوسکی در نوشتن این رمان از دو جنبه مهم زندگی خودش الهام گرفته بود؛ اول از جهت تجربه قماربازی، و دوم از جهت تجربه عشقی خاصی که از سر گذرانده بود. گفته میشود نویسنده در رابطه عاشقانه و معیوب الکسی و پولینا، خود و معشوقهاش –که برخی منابع نام او را «سوسلووا» گفتهاند- را به تصویر کشیده است.
داستان «قمارباز» از توضیح کوتاه روی جلد آن مشخص است؛ «یادداشتهای یک جوان» عنوان فرعیای است که نویسنده برای این کتاب در نظر گرفته است. داستانی که الکسی ایوانوویچ در یادداشتهای شخصیاش برای مخاطب تعریف میکند، زندگی یک خانواده ورشکست شده است که در یک هتل زندگی میکنند. الکسی ایوانوویچ معلم خصوصی این خانواده است که در نیمههای داستان از شغلش استعفا میدهد. این خانواده با یک بحران اصلی روبه روست؛ پدر خانواده یعنی ژنرال ورشکست شده است و علاوه بر آن، دل به معشوقه فرانسوی خود بسته و آخرین اندوختههایش را خرج او میکند. اما یک بارقه امید برای این خانواده باقی ماندهاست؛ «بابوشکا» وارث اصلی ثروت خانواده است که مدتساست منتظر فرشته مرگ نشسته تا پس از سفر به دبار باقی، ثروتش را به دست ژنرال و خانوادهاش برساند. الکسی ایوانوویچ هم دل به دختر ناتنی ژنرال بسته است، اما پولینا هم درگیریهای خودش را دارد.
«قمارباز»؛ یک نمایش پر شخصیت دیگر
رمان «قمارباز» یک صحنه نمایش با بازیگرهای زیاد است که هر کدام، سر جای درست خودشان ایستادند. آنچه در ادبیات روسیه، موجب گیجی خوانندهها میشود همین تعداد شخصیتهای زیاد و نامهای دشوار است. برای اینکه بتوانید قمارباز را بهتر درک کنید، لیستی از شخصیتهای این رمان را در ادامه آوردهام.
الکسی ایوانوویچ
شخصیت اصلی و راوی داستان؛ معلم خصوصی خانواده ژنرال. داستان بر اساس یادداشتهای شخصی اوست. جوان باهوشی که با اعتیاد به قمار، زندگی خودش را تباه میکند.
ژنرال
پدر خانواده؛ مالباخته. همسرش را از دست داده و دل به معشوقه فرانسوی سپرده
پولینا الکساندرونا پراسکوویا
دختر ناتنی ژنرال و معشوقه الکسی ایوانوویچ
مارک دوگریو
خواستگار فرانسوی پولینا که ژنرال به او مبلغ بالایی را بدهکار است.
آنتونیدا واسیلیونا تاراسویچا/ بابوشکا
مادربزرگ ژنرال و صاحب ثروت بزرگ خانواده. همه منتظر مرگ او هستند!
مادموازل بلانش دو کومینگز
معشوقه فرانسوی ژنرال؛ زنی زیبا و فرصت طلب. او به همراه مادرش در همان هتلی زندگی میکنند که ژنرال و خانوادهاش در آن اقامت دارند.
مستر آستلی
مرد انگلیسی همراه ژنرال. او به همه افراد داستان کمک میکند؛ بدهیهای ژنرال را میپردازد، پولینا را یاری میکند و هوادار الکسی است.
سایر شخصیتها
در کتاب «قمارباز» افراد دیگری هم هستند که نقش کوتاهی در جهت پیشرفت داستان دارند. داستایوسکی در هر بخش از رمان، ما را با یک غافلگیری رو به رو میکند تا شخصیتها را با دقت بیشتری تحلیل کنیم. در سبک داستاننویسی خاص داستایوسکی، موقعیتها، فضاسازی، چهرهها و ظواهر نسبت به شخصیتها و آنچه درونشان میگذرد، اهمیت کمتری دارند. به همین علت هم داستایوسکی در هر صحنه، با استفاده از کنشها و واکنسهای مختلف شخصیتها را وادار میکند تا جلوهای از شخصیتشان را به نمایش بگذراند.
روانکاوی به سبک داستایوسکی در کتاب قمارباز
در ابتدای قرن ۲۰، روانشناس بزرگ، فروید مقالهای با عنوان «داستایوفسکی و پدرکشی» نوشت؛ این مقاله در شمار اولین تجزیه و تحلیلهای روانکاوی در رابطه با آسیبهای قماربازی بود. مدتی بعد، روانشناسان دیگر مانند با بیان نظریات جدیدتر، این موضوع را گسترش دادند. در مجموعه این نظریات، اعتیاد به قمار با اختلال خودشبفتگی ارتباط داشت.
مدتها قبل از فروید، داستایوسکی در کتاب «قمارباز» این دو مولفه را در کنار هم آورده بود. او در توصیف شخصیت الکسی ایوانوویچ، ویژگی خودشیفتگی و تحریک پذیری نسبت به اتفاقات پیرامون را در نظر گرفته بود. در صحنهای از داستان، الکسی از کنار یک بارون[۱] آلمانی در خیابان عبور میکند و به او توهین میکند؛ زیرا به موقعیت اجتماعی بارون، حسادت میکند. از طرفی، ژنرال شخصیتی وابسته دارد که با هر حرف و واکنشی از جانب اطرافیانش نظرش را تغییر میدهد. در همین اتفاق، ژنرال به خاطر شکایت بارون و نگرانی از آن، الکسی را اخراج میکند.
رمان «قمارباز» فرایند اعتیاد به قمار و عواقب آن را به طور کامل به تصویر میکشد. رسیدن به برد و شیرینی آن، و سپس باختهای پیدرپی که باعث میشود فرد مجددا پای میز قمار برود، یک چرخه باطل است. داستایوسکی به خوبی این چرخه، و احساسات شخصیت در مواجه با هرکدام از این اتفاقات را به تصویر میکشد. در «قمارباز» الکسی به خواست خودش پای میز قمار نمیرود؛ و بار اول برد بزرگی نصیبش میشود. اما در ادامه، به علت زیاده خواهی خودش این کار را ادامه میدهد تا آنجا که
هزار زبان کتاب قمارباز و یک بیان روشن!
یکی از دلایلی که تجربه اول خواندن کتاب «قمارباز» را برای من تلخ کرد، ترجمه نامناسب آن بود. ترجمه جلال آلاحمد، ترجمهای نامانوس و دور از ادبیات داستانی است. دلیل آن هم احتمالا این است که جلال آلاحمد و صالح حسینی، نسخه فرانسوی رمان را برای ترجمه انتخاب کردند. اما ترجمعه سروش حبیبی، انتخاب خوبی بود. این ترجمه بدون واسطه از زبان روسی است و همین موضوع باعث شده تا لحن گفتگوها خیلی بهتر و باورپذیرتر باشد. همچنین عباراتی که داستایوسکی به عمد در نسخه اصلی، با زبان فرانسه بیان کرده، در ترجمه صالح حسینی و آلاحمد به فارسی ترجمه شده و یا اثری از آنها نیست. اما در ترجمه سروش حبیبی، عین عبارات فرانسوی در متن آمده و در پاورقی، به توضیحات پرداخته است. در مجموع، ترجمه سروش حبیبی چند سروگردن از ترجمه آلاحمد و حسینی بالاتر است.
سری به کتابخانه داستایوسکی
فئودور داستایوسکی از آن دسته نویسندههایی است که تاریخ ادبیات کلاسیک را دگرگون کرده است. آثار او عمدتا با زمینههای روانکاوانه و تحلیل شخصیت همراه هستند و مخاطب را به درک جدیدی از دنیای پیرامونش میرسانند. ار آنجایی که پیچیدگی داستانی و البته ساخت شخصیت، با حجم آثار او رابطهای مستقیم دارند، ترتیبی برای خواندن آثار این نویسنده در ادامه پیشنهاد میکنم.
آثار داستایوسکی
- شبهای روشن؛ نشر ماهی (ترجمه سروش حبیبی)
- یک اتفاق مسخره؛ نشر ماهی (ترجمه نظریان)
- بانوی میزبان؛ نشر ماهی (ترجمه حبیبی)
- بیچارگان؛ نشر نی (ترجمه دیهیمی)
- یادداشتهای زیرزمینی
- قمارباز؛ نشر چشمه (ترجمه حبیبی)
- همزاد؛ نشر ماهی (ترجمه حبیبی)
- رنجکشیدگان و خوارشدگان؛ نشر نیلوفر (ترجمه حبیبی)
- رویای عموجان؛ نشر جامی (ترجمه قازاریان)
- نازنین و بوبوک؛ نشر علمی فرهنگی (ترجمه الهی)
- شوهرباشی؛ نشر ماهی (ترجمه نظریان)
- خاطرات خانه مردگان؛ نشر علمی فرهنگی (ترجمه محجوب)
- جوان خام؛ نشر اختران (ترجمه رضایی)
- ابله؛ نشر چشمه (ترجمه حبیبی)
- شیاطین؛ نشر نیلوفر (ترجمه حبیبی)
- جنایت و مکافات؛ نشر نگاه (ترجمه رستگار)
- برادران کارامازف؛ نشر نگاه (ترجمه رستگار)
به جای خواندن چندین رمان، رمانهای داستایوسکی را چندین بار بخوانید!
هیچکس نمیتواند ادعا کند با یکبار خواندن قمارباز، به همه لایههای شخصیت پردازی و موقعیت سازی آن رسیده است. درباره بقیه آثار داستایوکس هم همینطور است. با خودتان روراست باشید، اگر میخواهید داستایوسکی را آنگونه که هست بشناسید، باید برایش زمان بگذارید. آن موقع است که میبینید زندگیتان با فهم او از دنیا، گره خورده است. تبریک! شما وارد جهان کلاسیکخوانها شدهاید!
قمارباز، قصهی چرخ گردونهای قمار و اعتیادی تموم نشدنیه و میتونه جنسصریحی از این احساس رو با مخاطب درمیون بذاره.
ایکاش از محتوا و دور و اطراف قصه بیشتر میگفتید، البته که با وجود خطراسپویل قابل چشم پوشی هست! قلمتان سبز
ممنون از شما. معرفی بسیار خوب و ترغیبکنندهای بود برای این کتاب دوستداشتنی: «قمارباز». فقط «رنجکشیدگان و خوارشدگان» نشر نیلوفر توسط محسن کرمی ترجمه شده و نه سروش حبیبی
قمارباز واقعا عالیه..