آخرین نبرد خیر و شر | مروری بر کتاب یادداشت های شیطان
ویرانی های ناشی از جنگ جهانی اول، برای آندری یف تداعیگر تابلو پایان جهانی است که یوحنا تصویر کرده است. پس آندرییف آن را به مثابه آخرین نبرد خیر و شر درک میکند. به عقیدهی او جهان در این اوضاع بدترین وضعیت خود قرار گرفته است. همه چیز آن چنان با گناه در آمیخته و انسان چنان در جهل و سیاهی فرو رفته که از پدر شر و پلیدی در بدکرداری پیشی گرفته است! به عبارتی(از متن کتاب): «این یک مشت خاک لعنتی حتی میتواند خود شیطان را هم درس بدهد…» برای آشنایی بیشتر با کتاب یادداشت های شیطان، تا انتهای این ریویو همراه چیکتاب باشید.
فهرست مطالب
داستان کتاب یادداشت های شیطان
در کتاب یادداشت های شیطان، شیطان با کشتن واندرهود که میلیاردری آمریکایی است، به هیاتی انسانی در میآید. او با سفر به زمین تمام احساسات انسانی عشق، نفرت، تحقیر و… را تجربه میکند. سرانجام او با رفتن به رم قصد دارد تا با میلیاردهایش برای اروپای رو به نابودی کاری کند.
بررسی کتاب یادداشت های شیطان
رمان یادداشت های شیطان بازتاب دریافت آندرییف از ابر انسان نیچه است. آندرییف باور دارد که تعارض خیر و شر در خود انسان نهفته است او این عقیدهاش را در رمانش به تصویر کشیده است. آثار آندرییف سر ریز مضامین آخر الزمانی است؛ علت پیدایی چنین مضامینی آن است که نویسنده در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست میزیسته است، دورانی که انقلابهای روسیه، جنگ و شورش تمام جهان را دگرگون کرده بود. پس وقایع باید با نگاهی نو تعبیر میشد. او برای این کار با استفاده از کتاب مکاشفهی یوحنا، سوژهی هبوط شیطان بر زمین را برمیگزیند. در این اثر او، به خوبی میتوان پیوندهایی با وقایعی که در روسیه و جهان رخ داده را پیدا کرد.
چرا باید کتاب یادداشت های شیطان را بخوانیم؟
یادداشت های شیطان آخرین اثر آندرییف و جمع بندی آثار اوست. که به ما این امکان را میدهد که دورنمای وحشتناک بشر را ببینیم و آن را معنا کنیم. هشدارهایی که نویسنده در این اثر به نمایش گذاشته است؛ به گونهای است که ماکسیم گورکی دربارهی آن گفته است:«مشاهده روح انسان و پیشبینی آن در این اثر، حیرتانگیز است.»
بررسی ویژگیهای مثبت و منفی کتاب
علت اصلی جذابیت یادداشتهای شیطان برای من موضوع متفاوت و جذابش بود. کمتر کسی جرئت این را دارد که از نگاه موجودی ماورایی زندگی انسانی را بکاود و تلنگری غیر مستقیم به مخاطب بزند. این کتاب از بهترین کتابهایی است که از زبان شیطان، نوشته شده است.
توصیفات زیبا و جاندار و گاهی بازی با کلمات برای نشان دادن هویت واقعی شیطان یکی از جذابیتهای یادداشت های شیطان برای من بود. از جمله ویژگیهای مثبت کتاب میتوان به نثر زیبا و قلم نویسنده اشاره کرد که مترجم به خوبی از پس انتقال آن به زبان فارسی برآمده است.
حواشی کتاب
آندرییف کار بر یادداشت های شیطان را در بهار ۱۹۱۸ آغاز کرد. اما هرگز نتوانست آن را به اتمام برساند؛ چرا که ۱۲ سپتامبر ۱۹۱۹ در گذشت. دو سال بعد کتاب توسط انتشارات بیبلون منتشر شد.
آندرییف در خلق شخصیت گرنی واندرهود از یک میلیاردر آمریکایی حقیقی به نام الفرد واندربیلد و نیت نوع دوستانهاش برای نجات اروپای کهن که بر سر زبانها بود کمک گرفت. او سرانجام به همراه مسافران کشتی توسط یک زیر دریایی آلمانی کشته شد.
ماجرای یادداشت های شیطان یک سال پیش از این واقعه در سال ۱۹۱۴ میگذرد. آندرییف در اثرش جامعه بورژایی اروپا را در آستانهی جنگ جهانی اول تصویر میکند.
عکس جلد کتاب یادداشتهای شیطان
تصویر جلد کتاب یادداشت های شیطان اثر توطئه از جیمز انسور، اثری سوررئالیسم است که صورتهای مسخشده و به ظاهر شادی را که واقعیت چهره آنها پوشانده شده است، نمایش میدهد. اثری که به زیبایی برای جلد این کتاب انتخاب شده است.
ترجمهی کتاب
یادداشت های شیطان تنها توسط حمیدرضا آتش بر آب در انتشارات عملی و فرهنگی ترجمه شده است که ترجمهای بسیار روان و زیباست.
جمع بندی
یادداشت های شیطان، همچون سایر کتابهای ادیبان روسی، سرشار از دیدگاههای فلسفی در مورد خدا، شیطان، ذات حقیقی انسان و… است که انسان را به فکر فرو میبرد و لذت تفکر فلسفی را به او میچشاند. اگر به دنبال داستانی جذاب و پر کشش هستید، که شما را در هیجان و تعلیق فرو ببرد؛ یادداشت های شیطان، انتخاب مناسبی نیست. کتاب شروع شگفت انگیزی دارد؛ اما در میانه داستان یکنواخت است و خواندنش نیاز به صبوری دارد. در پایان داستان دوباره جذابیت خود را باز مییابد.
نویسندهی این کتاب قبل از اینکه فرصت کند کتاب را به پایان ببرد، فوت میکند و پایان داستان نامشخص است. اگر چه در صفحات آخر کتاب، حق مطلب ادا شده است و ابهام خاصی برای خواننده ایجاد نمیکند. اما اگر از داستانهایی با پایان باز خوشتان نمیآید، شاید بهتر باشد سراغ این کتاب نروید. اما پایان کتاب برای من ملموس و بسته بود؛ چون منظور نویسنده را از نوشتن کتاب درک کردم.
چقدر حیف که نمیدونیم نویسنده برای پایان همچین کتابی چه چیزی در نظر داشته