مروری بر کتاب یک عاشقانه آرام
چه مخاطب جدی ادبیات بوده باشید و چه نه، چند باری اسم یک عاشقانه آرام به گوشتان خورده. لیست کتابهای پرفروش سال، مسابقههای کتابخوانی… همه جا ردپایی از این کتاب دیده میشود. یک عاشقانه آرام اولین بار در دهه هفتاد توسط نشر روزبهان، ناشر اکثر نوشتههای نادر ابراهیمی منتشر شد اما شهرت آن به دههی نود برمیگردد. انتشار نسخهی صوتی این کتاب با صدای پیام دهکردی و آهنگسازی کریستف رضاعی را نیز نشر نوین کتاب گویا بر عهده داشته. برای آشنایی بیشتر با یک عاشقانه آرام ادامه این مطلب را از چی کتاب بخوانید.
فهرست مطالب
داستان یک عاشقانه آرام
داستان یک عاشقانه آرام، روایت مردی گیلک است که در بحبوحه انقلاب ۵۷ عاشق دختری آذری میشود، با دختر ازدواج میکند و برای زندگی به تهران میآیند. همین، همین و فقط همین. مرد گیلک، عاشق دختر آذری، فعال سیاسی و زندانی سابق، وطندوست، اهل کتاب. همهی دویست صفحهی این به اصطلاح رمان در همین چند ترکیب کلیدی خلاصه میشود.
من شخصا نادر ابراهیمی را از معدود عشاق و عاشقانهنویسهای صادق ادبیات فارسی میدانم. کتابهای نادر، آینههای صیقلی رو به روح و باور و اعتقادات او هستند، اما این که چطور این ادیب مخلص تا این حد در پرداخت داستان گیلهمرد و معشوقش ضعیف عمل کرده، سوال جدی و اصلی این یادداشت است.
درواقع ما در یک عاشقانه آرام با یک رمان طرف نیستیم؛ مجموعه جملات قصار نادر اند که از زبان گیلهمرد پشت سر هم ردیف میشوند و به خواننده اجازهی نفس کشیدن یا فکر کردن هم نمیدهند. گیلهمرد عاشق پرشوری ست که افکارش را از روی کتاب ذهنش بلند بلند میخواند و به عسل، همسرش، دیکته میکند. معشوق داستان هم هیچ چهرهای ندارد، هیچ صفتی به او نمیچسبد چون اصولا نقش جدیای در ماجرا ندارد. حضور روحمانندش تنها به ضرورت عاشقی گیلهمرد بسته ست. شئ مانندی که در دور دستها ایستاده تا تیرهای محبت شخصیت اصلی کتاب بیهوده روی زمین نیافتند.
-مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود!
مگذار که حتی آب دادن گل های باغچه، به عادت آب دادن گل های باغچه تبدیل شود!
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست، پیوسته نو کردن خواستنی ست که خود پیوسته خواهان نو شدن است و دیگرگون شدن. تازگی، ذات عشق است، و طراوت، بافت عشق. چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟
بررسی یک عاشقانه آرام
گفتیم آثار بیشتر خوانده شدهی نادر ابراهیمی آینهی درونیات خود او اند. مثل بار دیگر شهری که دوست میداشتم، چهل نامهی کوتاه به همسرم، ابن مشغله و ابو المشاغل -که شبه زندگینامه اند- یک عاشقانه آرام هم از این قاعده مستثنی نیست. مهر بی حد و حصر او به مفهوم وطن و ایران پررنگتر از باقی مفاهیم رخنمایی میکند. وطندوستی نادر، که گویی در گیلهمرد حلول کرده و او را زبان خویش قرار داده، آش را آن قدر شور میکند که گاهی دیالوگها از دایرهی منطق فرسنگها فاصله میگیرند.
اما از سوی دیگر با نویسندهی عاشقی مواجه ایم که سالهایی سخت و دشوار را محبانه و صبورانه در کنار همسرش سپری کرده و به گفتهی خودش این اثر را به نوعی برای قدردانی از او و روشن کردن راهی برای جوانان نگاشته. از این جهت شاید یک عاشقانه آرام فرصت و راهنمای خوبی باشد، دست کم در تمرین و تربیت زبان مهرورزی.
شخصیتپردازی در یک عاشقانهی آرام
از درونمایه که عبور کنیم، این کتاب با مشکل جدی در شخصیتپردازی رو به رو ست. علاوه بر کاراکتر اول و همسرش، فرزندانی هم وجود دارند، شاگرد و دوستانی هم هستند که ما در هیچ کجای قصه نمیتوانیم چهرهای برایشان فرض کنیم. در حد دو جمله گاهی از پشت صحنه رد میشوند، همان اندازه که جهان تصویر شده توسط نویسنده خالی نمانده باشد.
داستان خط مشخصی را پی نمیگیرد؛ جملات پراکنده و گاه شعاری که به هیچ ضرب و زوری کنار هم نمینشینند و به هم نمیآیند. عدم وجود خط زمانی مشخص و پرشهای زیاد، زمختی در به کارگیری موضوعات سیاسی و اجتماعی، همه و همه دست به دست هم میدهند تا خوانش یک عاشقانه آرام را سختتر از آنی کنند که هست.
در مورد اصول اولیهی داستاننویسی میآموزند که قصه عناصری کلیدی دارد؛ پیرنگ، مقدمه، آماده سازی، کنش صعودی، کنش نزولی، کشمکش و در نهایت نتیجه. در یک عاشقانه آرام اما هیچ کنشی وجود ندارد. هیچ گرهی نیست و اتفاقی رخ نمیدهد که مخاطب را همراه با خود کند. کاراکترها درگیر کشمکش نمیشوند، همان طور که ما. شاید به همین دلیل است که مطالعهی این نا-رمانِ نه چندان طولانی برای عدهی زیادی از خوانندگان ماهها به طول انجامیده.
چرا ناامیدان، دوست دارند که ناامیدیشان را لجوجانه تبلیغ کنند؟
چرا سرخوردگان مایلند که سرخوردگی را یک اصلِ جهانی ازلی ابدی قلمداد کنند؟
چرا پوچگرایان، خود را، برای اثبات پوچ بودنِ جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن میجنگیم، پارهپاره میکنند؟
آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماریشان را به تن و روحِ دیگران سرایت کنند، دلیل بر رذالتِ بی حساب ایشان نیست؟
جمعبندی
اگر بخواهیم با معیار برآورده کردن انتظار خوانندگان بین آثار رمانتیک مشابه ابراهیمی ترتیبی قائل شویم شاید بتوان چهل نامهی کوتاه به همسرم را سرلیست، بار دیگر شهری که دوست میداشتم را در مقام دوم و یک عاشقانه آرام را در جایگاه سوم قرار دهیم. البته که نباید شاهکار هفت جلدی نادر ابراهیمی را از قلم بیاندازیم؛ آتش بدون دود بیشک یکی از مهمترین و قویترین رمانهای ادبیات معاصر ایران است و صرفا حال و هوای متفاوتتری از سه کتاب دیگر دارد.
چنانچه در گیر و دار روزهای پرتنش دوست دارید لحظاتی را در سکون و رخوت جهان کتاب سر کنید، یک عاشقانه آرام را از دست ندهید.