مرور کتابمقالات

دیگر آسمان را نخواهی دید | مرور کتاب بیوتن

اکثر منتقدان در حوزۀ فیلم و سریال معتقدند موفقیت یک فیلم یا سریال در فصل اول، لزوما به ‌معنای تضمین موفقیت فصل‌‌های بعدی نیست. امیرخانی ثابت کرد که دربارۀ کتاب این موضوع می‌تواند کاملاً عکس باشد. کتاب بیوتن دنبالۀ حکایت ارمیا معمر است؛ داستان بعد از یک پرش طولانی زمانی، سیزده سال بعد را روایت می‌کند. زمانی که مهندس ارمیا معمر که در پروژۀ ساخت مصلای تهران همکاری می‌کند، بر سر مزار سهراب، که به ‌زعم ارمیا آخرین شهید جنگ بوده است، با یک دختر ایرانی ساکن آمریکا، که مانتوی گل‌بهی پوشیده آشنا می‌شود. آرمیتا به ‌عنوان مهندس یک شرکت تحقیقاتی آمریکایی برای پروژۀ ترمیم بهشت زهرا به ایران بازگشته و این آشنایی در گورستان، سبب ایجاد علاقه می‌شود و دست تقدیر ارمیا را به ‌نیت ازدواج با آرمیتا راهی آمریکا می‌کند.

همان ارمیا، با همان لباس‌ها و همان ریش‌های بلند، با چمدان پر از حیرانی و آشفتگی‌هایش، مثل یک ماهی پخته و آرام‌گرفته، سیزده سال بعد، فرودگاه جی اف کی در نیویورک. داستان کتاب بیوتن از این‌جا آغاز می‌شود و گاهی با فلش‌بک‌های نامنظم، گریز به ماجرای آشنایی ارمی و آرمی می‌زند. با چی‌کتاب تا انتهای این یادداشت همراه باشید.

کتاب بیوتن

کتاب بیوتن را هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا می‌توان یکی از بهترین آثار امیرخانی دانست. نثر داستان به‌شدت گیرا، روان و خوش‌خوان است و مثل اغلب آثار امیرخانی، به‌محض شروع دیگر نمی‌شود کتاب را زمین گذاشت!

شخصیت اصلی کتاب بیوتن، ارمیا معمر است. قهرمان کتاب ارمیا، رزمنده‌ای که تا روزهای آخر جنگ در جبهه بوده، برگشته و با ادامه دادن تحصیل، مهندس شده و حالا در آمریکاست، در فیفث اونیو (Fifth avenue)، اتفاقی که برای خودش هم باورنکردنی است: «آخر بچۀ کربلای پنج را چه به فیفث اونیو؟ خدایا! من، ارمیا معمر، جمعی گردان ۲۴ لشگر ۱۰ سیدالشهدا، توی خیابان پنجم نیویورک چه کار می‌کنم؟ وسط کربلای پنج و میان آن هم دود و دم هیچ کس فکرش حتا به خیابان پل پنجم اهواز هم نمی‌رسید چه رسد به خیابان پنجم نیویورک…»

زبان در کتاب بیوتن پویاترین عنصر داستان است؛ امیرخانی با مهارت با کلمات بازی می‌کند و معنا و کلمۀ جدیدی خلق می‌کند، آن هم در سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی. ایجاد هوشمندانۀ این ظرافت‌های کلامی و دستکاری واج و واژه و معنا از تسلط بالای نویسنده روی زبان و دامنۀ بالای واژگانی او نشأت می‌‌گیرد: «وقتی لغات از معنا خالی شوند، آرمیتا با آرتمیا فرق‌شان یک تا خواهد بود. مثل اخلاص و اختلاس! چه‌قدر فرق خواهند کرد؟ صاد با سین که فرقش برای عرب‌هاست؛ اخلاص با اختلاس فقط یک تا فرق می‌کنند. مثل همین تای شلوار کار شش-جیب من. بدهی مدیا یک اتو بکشد، تای اختلاس از بین می‌رود و می‌شود اخلاص! وقتی لغات از معنا خالی شوند، فاصلۀ اخلاص و اختلاس را مدیا با یک اتو از بین می‌برد… اخلاص، اختلاس، هبه، رشوه، ملت، دولت… این همۀ چیزهایی است که من از ایران آورده‌ام…»

 یکی دیگر از نمونه‌های درخشان در کتاب بیوتن، بازی با وطن و کلمات شبیه آن است. در جایی، سوزی، یکی از شخصیت‌ها می‌گوید: «… یادم آمد که تای وطن دسته دارد؛ اما من بدون دسته نوشتمش. البته شاید هم وتن من دسته نداشته باشد تا من نتوانم بگیرمش… دسته مال گرفتن با دست است. وتن من دسته ندارد، باید با همۀ تن آن را هاگ (hug) کرد، بغلش کرد…» علاوه بر کلمات، امیرخانی از آیات و بعضاً روایات هم در داستانش استفاده کرده و این نوع تضمین، تلمیح و حتی استخدام آیات در نثر رمان در نوع خود جالب توجه است.

فرم روایت بیوتن

فرم روایت خاص است، طوری که نه می‌شود گفت خطی است و نه غیرخطی! برای همین مطالعۀ کتاب بیوتن، در عین خوش‌خوان‌بودن، تمرکز بالایی می‌طلبد. این شیوۀ داستان‌نویسی که از خصوصیات نثر امیرخانی است، برای عده‌ای چندان مطلوب نیست. همان‌طور که خود او در مصاحبه‌ای گفته بود: «بسیاری از منتقدین می‌گویند این شیوۀ داستان‌نویسی من رئالیسم نیست و نوشته‌های من اصلا داستان نیست. بگذار بگویند. من اصلا این داستان‌ننویسی را دوست دارم!»

می‌شود گفت ارمیای کتاب بیوتن بین خیال و واقعیت دست‌وپا می‌زند؛ حتی زمان هوشیاری و وقتی که خیالی در کار نیست هم بین واقعیت و حقیقت مردد است. بعضی بخش‌ها هم به نظر می‌رسد تجربۀ شخصی نویسنده از سفر و زندگی در آمریکا باشد.

نمادها در رمان‌های امیرخانی تکرار می‌شوند. سیلورمن‌های بیوتن همان هفت کور من او هستند و درویش مصطفای من او، در قالب سهراب به  کتاب بیوتن راه یافته است. سهراب یکی از شخصیت‌های بسیار مهم در این رمان است؛ شهید آخر جنگ که حالا در غربت به داد رفیقش رسیده و شبیه یک مراد و مرشد، حتی در خیال ارمیا حضور دارد و او را راهنمایی می‌کند: «از سگ کم‌ترم اگر جنازۀ رفیقم را توی دیسکو ریسکوی منهتن نیویورک پیدا نکنم!»

بررسی کتاب بیوتن

در کتاب بیوتن نیاز ارمیا به حضور سهراب و شنیدن حرف‌هایش در طول رمان مدام تکرار می‌شود. «کجایی سهراب؟»های ارمیا ثابت می‌کند که برای او، در آمریکا و در دورترین نقطه به ایران از نظر فرهنگی، سهراب نقطۀ اتصال با گذشته، وطن، آرمان و اعتقاد است. شخصیت‌های دیگر رمان هم که اغلب خاکستری‌اند، به‌خوبی ساخته و پرداخته شده‌اند؛ به‌طوری که تا مدت‌ها در ذهن مخاطب باقی می‌مانند. فضاسازی قوی و توصیف دقیق از نقاط قوت رمان به شمار می‌رود.

جدال نیمۀ مدرن و سنتی ارمیا و درگیری او با درست و غلط و تشخیصشان از ابتدای رمان تا به انتها حضور دارد؛ برای همین می‌شود گفت کتاب بیوتن روایتی از چالش، تناقض و تنهایی‌هایی است که یک انسان دیندار امروزی تجربه می‌کند. نگاه عرفانی امیرخانی و رمزی که در «آلبالا لیل والا»های بی‌معنی و تکرارشونده تعبیه کرده، از نقاط برجسته و قابل‌توجه رمان است. رمان برای من در ناباوری محض تمام شد؛ جایی که اصلاً انتظارش را نداشتم و فکر می‌کنم نویسنده می‌توانست پایان بهتری برای این شخصیت رقم بزند.

جمع‌بندی

درنهایت، کتاب بیوتن را می‌شود بارها خواند و با توجه به حال‌وهوای هر دوره، نگاهی تازه و برداشتی جدید از آن داشت. خوانندگان بیوتن عموماً به دو دسته تقسیم می‌شوند: گروه اول که شیفتۀ آن می‌شوند و کتاب بیوتن را از بهترین آثار امیرخانی می‌دانند و گروه دوم که معتقدند امیرخانی در بد نوشتن این کتاب از هیچ تلاشی فروگذاری نکرده! شاید بهتر است هرکسی با یک بار خواندن کتاب، خود تصمیم بگیرد که می‌خواهد دربارۀ این رمان چه فکری ‌کند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا