برای من که همیشه علاقۀ بسیاری به آثار ادبی کلاسیک داشته و دارم، و کمتر این ریسک را میپذیرم که سراغ آثار ادبیات مدرن و پستمدرن بروم، و کمتر به نویسندگان معاصر یا نویسندگان جوان این فرصت را میدهم که خودشان را به من ثابت کنند! رفتن سراغ کتابی ۸۰۰صفحهای از نویسندهای گمنام آن هم از کشور اسپانیا، قمار بزرگی بود؛ قماری که برنده و دست پر از آن بیرون آمدم. با مرور کتاب دیار اجدادی همراه سایت چیکتاب باشید.
حالا که بیشتر به آن فکر میکنم میبینم لفظ قمار انتخاب درستی برای توصیف مطالعۀ این کتاب بود. در وصف قماربازها این را مینویسند که میل شدید به برد بیشتر، آنها را چه بعد از باخت و چه بعد از برد پای میز نگه میدارد. میگویند قمار اعتیادآور است و باختهای سنگین هم نمیتواند قمارباز را از این عادت خود منصرف کند.
خواندن کتاب دیار اجدادی هم چنین حالتی برای من داشت: متوجه گذر زمان نبودم و نمیتوانستم از خواندنش دست بکشم. نگاه کردن به قطر کتاب و یادآوری حجم ۸۰۰صفحهایاش هم نمیتوانست مرا خسته کند. خواندن را ادامه میدادم و میدانستم بردهای بزرگتری در انتظار من است. من هم مثل تمام قماربازها، تا لحظۀ آخر از برد قطعی خود مطمئن نبودم و هرلحظه با خودم میگفتم الان است که این نویسندۀ گمنام و این کتاب معاصر از ضربآهنگ کِشندۀ خود بیفتد، یا پای منطق داستان پیچ بخورد و بشکند، یا در توصیف و دیالوگ و… اضافهکاری و اطناب ببینم، اما نه، نویسنده تا کلمۀ آخر داستان کوتاه نیامد و دست از هنرمندی برنداشت، و نخواست شکست بخورد. اصلا از همان صفحۀ اول آمده بود که برنده از میدان خارج شود و این را نظراتی که منتقدان و مخاطبان سختگیر و نویسندههای مشهور پیرامون این کتاب نوشتهاند ثابت میکند.
خلاصه داستان دیار اجدادی
دیار اجدادی داستان دو خانوادۀ روستایی اهل منطقۀ باسک اسپانیاست که آشنایی و دوستی دیرینی با یکدیگر دارند. مادرها و پدرها با یکدیگر و فرزندها با یکدیگر. روابط این دو خانواده نزدیک، صمیمانه و دوستانه است. یک اتفاق، دوستی نزدیک این دو خانواده را به یک خصم و دشمنی عمیق تبدیل میکند: پدر یکی از این دو خانواده توسط پسر بزرگ خانوادۀ دیگر به قتل میرسد.
داستان در زمانی روایت میشود که گروههای جداییطلب باسکی، فعالیت خود را آغاز میکنند. هدف آنها جدایی منطقۀ باسک از اسپانیا و فرانسه، و تاسیس یک کشور مستقل است. آنها مبارزات مسلحانه و تبلیغات گستردۀ خود را به راه انداختهاند و هرکه را همراهشان نباشد از سر راه برمیدارند. جو منطقۀ باسک روزبهروز سنگینتر، اعتراضات شدیدتر و خشنتر و تظاهرات و راهپیماییهای مردم بیشتر و بیشتر میشود. گروه جداییطلب اتا که برای ادامۀ فعالیتهای خود به تامین سرمایه احتیاج دارد، از ثروتمندان مناطق مختلف باجخواهی میکند. یکی از این ثروتمندها، یا یکی از این بهظاهر ثروتمندها، چاتو، پدر یکی از این دو خانواده است که در ابتدا برای این که از دردسر فرار کند، با گروه اتا همراهی کرده اما بعد از مدتی، وقتی درخواستهای حمایت مالی این گروه سنگین و سنگینتر شده، از پرداخت باج سر باز زده است.
خوشهماری، پسر بزرگ خوشیان و میرن، شخصیتی ناآرام و همیشه از درس گریزان است. او تحت تاثیر تبلیغات گروه اتا به عضویت این گروه درآمده و تمام زندگی خود و خانوادهاش را به خدمت اهداف این گروه درآورده است. یکی از ماموریتهای مهم او که توسط گروه به او ابلاغ میشود، ترور چاتو بخاطر نپرداختن باج درخواستی گروه است.
حالا که پس از مدتی مبارزۀ مسلحانه، گروه اتا اعلام آتشبس کرده، بیتوری، همسر چاتو، علیرغم مخالفتهای پسر و دخترش، به روستا بازمیگردد تا از جزئیات قتل همسرش سر دربیاورد. او درمورد قتل همسرش سوالات و ابهاماتی دارد و حالا که مریضیهایش هم اوج گرفتهاند، میخواهد آن ابهامات را قبل از مرگ حل کند. برگشتن او از شهر به روستا، آرامش اهالی را بهم میریزد و خاطرات قدیمی را زنده میکند.
رمان دیار اجدادی روایتی غیرخطی دارد. داستان مدام از گذشته به حال و از حال به گذشته میرود و سرگذشت و حالِ روز شخصیتهای داستان را بررسی میکند. داستان دیار اجدادی، ۹ شخصیت اصلی دارد. چاتو، همسرش بیتوری، پسرش خاویر و دخترش نرهآ، در کنار خوشیان، همسرش میرن، پسرانش خوشهماری و گورکا، و دخترش آرانچا. رمان دیار اجدادی از فصلهای متعددی تشکیل شده که داستان شخصیتها، چالشهای زندگی هر یک، ارتباطاتشان با یکدیگر و تمام آنچه که باید از ایشان بدانیم را در دو زمان حال و گذشته، و به موازات هم روایت میکنند.
فکر این که چه اتفاقات متعددی در گذشته رخ دادهاند تا چالشهای متعدد این روزهای داستان و شخصیتها به وجود آمده و این که شخصیتها برای عبور از چالشهایی که این روزها درگیرشان هستند چه تصمیمی میگیرند و نتایج این تصمیمها چیست، خواننده را رها نمیکند. به عنوان مثال نرهآ، دختر چاتو، زمان قتل پدرش برای تحصیل جایی دور از خانه بوده و تا چند روز بعد از دریافت خبر ترور پدرش هم به خانه برنگشته است. همین مسئله باعث شده روابط امروزِ بین او و مادرش دچار چالشهایی باشد. او در زمان تحصیل خود، ترور شدن پدرش را از همکلاسیها و دوستانش پنهان میکرده و حالا بعد از گذشت سالها که ازدواج کرده، زندگی مشترکش را در شرف شکست میبیند و این چالشی است که باید تنها با آن روبهرو شود.
یا به عنوان مثال، آرانچا، خواهر بزرگ خوشهماری که همواره با فعالیتهای سیاسی برادرش مخالف بوده است، این روزها تشکیل خانواده داده و صاحب فرزند شده اما ناگهان بیماری گریبانگیرش میشود و او را کاملا فلج میکند. بعد از دچار شدن به این بیماری، همسرش او را رها میکند و دخترشان را هم با خود میبرد و آرانچا دوباره نزد خانوادهاش برمیگردد. تنها ارتباط این روزهای او با دنیا از طریق آیپدی است که حالا که از حرف زدن عاجز است، روی آن تایپ میکند و مقصودش را به خانواده میفهماند.
هیچکدام از شخصیتها در این داستان اضافی نیستند. زندگی تکتک این ۹ شخصیت به شکل عجیبی به هم گره خورده و هر کدام در پیشبرد داستان دیگری و شکل دادن شخصیتش تاثیری محسوس دارد. نویسنده با هنرمندی تمام به داستان زندگی هر یک از شخصیتهای داستان خود پرداخته بهنحوی که بسیار باورپذیر و همدلیبرانگیز هستند حال میخواهد از ایشان بدمان بیاید یا دوستشان داشته باشیم.
رمان سیاسی | درونمایۀ دیار اجدادی
معمولا پرداختن به داستانی که درونمایۀ اصلی آن به سیاست و اتفاقات سیاسی برمیگردد، مشکل است و دشوار میتوان داستانی یافت که بدون یک جهتگیری خاص به این مسائل بپردازد. چالش دیگر این نوع داستانها این است که نویسندهها اگر نخواهند بیطرف بنویسند، جهتگیریشان گلدرشت و شعاری از آب درمیآید و با توصیفات اغراقآمیز و دیالوگهای پرطمطراق، از باورپذیری داستان خود کم میکنند. فرناندو آرامبورو که با نوشتن دیار اجدادی توانست جوایز و مقبولیت بسیاری از منتقدین و مردم کسب کند، و حتی تحسین ماریو بارگاس یوسا را هم بابت این رمان بدست آورد، جریان مبارزۀ گروه اتا را به شکلی هنرمندانه وصف میکند.
آیا پرداخت او دارای جهتگیریهای شخصی است؟ سخت میتوان او را به چنین مسئلهای متهم کرد. او چنان هنرمندانه پشت متن خود پنهان شده که نمیتوان به این راحتیها مچ او را گرفت؛ اما در نهایت، زاویهای که او برای نگاه کردن به مسائل انتخاب کرده، زاویهای است که تاثیرات جنبشهایی سراسر خشم و هیجان که فارغ از عقلانیت هستند بر افراد و خانوادههایشان میگذارد؛ تاثیراتی که به هیچ وجه مثبت تلقی نمیشوند. شاید اگر نویسندهای بهاصطلاح امروز ما روشنفکر میخواست به همین اتفاقات و همین داستان بپردازد، زاویه نگاه دیگری را انتخاب میکرد؛ مثلا به اتفاقات از آن منظر نگاه میکرد که چه مسائلی یک جوان را به سمت پذیرفتن ماموریت قتل یکی از نزدیکترین آشنایانش میبرد. البته آرامبورو در کتاب خود به این مسئله هم پرداخته اما آن را محور داستان خود قرار نداده است.
جمعبندی
دیار اجدادی علیرغم حجم نسبتا بالای خود، به هیچ عنوان کتاب سختخوانی نیست و خواننده را قدم به قدم تا انتها پیش میبرد. پایانبندی داستان نیز بسیار هنرمندانه است. از این کتاب یک اقتباس تلویزیونی هم ساخته شده است. لازم به یادآوری است که برخی اتفاقات جزئی و فرعی داستان که تاثیر چندانی در روند آن ندارند، از آسیبهای نتفلیکسی این روزهای دنیای سینما و تلویزیون مصون نبودهاند که این مسائل در نسخۀ ترجمۀ کتاب تغییراتی نامحسوس را به خود دیدهاند.