ستارۀ پردهنشین | مروری بر کتاب مردی در تبعید ابدی
کتاب مردی در تبعید ابدی داستان زندگی این فیلسوف بزرگ ایرانی است که در قالب رمان و به قلم نادر ابراهیمی در اواسط دهۀ ۷۰ شمسی به چاپ رسید. توضیحات کاملی از این کتاب را در ادامه از مقالات سایت چی کتاب بخوانید.
«صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی (۱۶۴۰-۱۵۷۱م) (۱۰۴۵-۹۷۹ق) یا مُلاصَدرا و صدرالمتألهین حکیم متأله و فیلسوف ایرانی سدۀ یازدهم هجری قمری و بنیانگذار حکمت متعالیه است. کارهای او را میتوان نمایش دهندۀ نوعی تلفیقاز هزار سال تفکر و اندیشۀ اسلامی پیش از زمان او به حساب آورد. بسیاری از مراکز علمی در شهرهای ایران و جهان و نام برخی از خیابانهای شهرها همچون شیراز، تهران، مشهد، اصفهان، قزوین و یزد به نام این فیلسوف است.»
اگر صفحۀ ویکیپدیای ملاصدرای شیرازی را جستوجو کنید، با این چند خط مواجه خواهید شد. ملاصدرا نام آشنایی برای علاقهمندان به فلسفه است. حتی اگر اهل فلسفه و مطالعۀ تاریخ بزرگان هم نباشید، شاید این نام را در سریال «مدار صفر درجه» شنیده باشید. قبلتر از آن هم حسن فتحی سریالی با موضوع زندگینامۀ او در دهۀ ۷۰ شمسی و با عنوان «روشنتر از خاموشی» ساخت و در آن سریال، به حکومت شاه عباس صفوی نیز اشاراتی داشت.
فهرست مطالب
دور کتاب مردی در تبعید ابدی در یک دقیقه
داستان کتاب مردی در تبعید ابدی
شاید در نگاه اول اینطور به نظر برسد که مطالعۀ زندگینامۀ یک فیلسوف کار جذاب و مفیدی نیست؛ مخصوصا برای کسانی که علاقۀ چندانی به این مباحث ندارند. اگر شما هم مثل من اینطور فکر میکنید این چند خط برای شماست:
هرگز در طول زندگی مطالعات فلسفی نداشتم و با توجه به رشتۀ دبیرستانی، از فلسفه فقط فا و لام و سین میدانستم!
شاید اگر نام نادر ابراهیمی بر پای این کتاب نگاشته نشده بود، هرگز به سراغش نمیرفتم؛ اما با اعتماد به اعتبار صاحب قلم این کتاب را خواندم و چه خوب شد که خواندم!
نادر ابراهیمی خوب میداند چطور بنویسد که هر موضوعی برای هر مخاطبی، جذاب و گیرا باشد.
کتاب مردی در تبعید ابدی، روایت خطی ندارد و به صورت موازی در دو زمان متفاوت، یکی کودکیهای ملاصدرا و دیگری دوران تبعید او به روستای کهک در قم، را روایت میکند. متاسفانه اطلاعات زیادی از زندگی بزرگانی چون ملاصدرا در دسترس نیست و نویسنده با توجه به این نکته، با هوشمندی توانسته روایتهایی از زندگی ملا را بیان کند و انگار چارهای جز فلش بکهای نامنظم و جسته و گریخته نداشته است.
داستان در بخشهای کودکی ملاصدرا به زاویههای شخصیتی او اشاره میکند و همزمان نحوۀ شکلگیری و سیر تکوینی اندیشههای عرفانی او را بیان میکند.
در خلال این مسائل، ماجرای اختلاف نظر محمد با پدرش، ابراهیم صدر شیرازی، از بزرگان دربار صفویه و دلسوزیهای پدرانۀ او که گاه باعث ایجاد اختلاف بین محمد و پدرش میشود.
ابراهیم از مطالعات فلسفی محمد ناراضی، نگران و حتی خشمگین است و بارها در این باره با خود او و دیگران صحبت میکند:
«-فلسفه خوانده است؟
-فلسفه و همه چیز؛ اما بدبختانه بیش از همه چیز، فلسفه خوانده است. پسرم اسیر فلسفه است قرهخان! و از این مى ترسم؛ چون به شیوۀ مرسوم نمىبیند و به مطابعت از فقهاى زمان قضاوت نمى کند»
بررسی کتاب مردی در تبعید ابدی
یکی از نکات مشترک در میان بیشتر کتابهای نادر ابراهیمی، اختلاف شخصیت اصلی با پدرش است. محمد و ابراهیم، میرمهنا و میرناصر، و حتی آلنی و اوجاها در آتش بدون دود!
ممکن است ماجرای جدایی پدر و مادر نادر ابراهیمی و ازدواج مجدد هرکدام با دیگری، زمینهساز این موضوع بوده باشد؛ البته هرچه که هست، نگرانی و تشویش پدرانه است، و نه ناشی از یک بزدلی کوردلانه.
علاوه بر داستان زندگی و تفکرات فسلفی ملاصدرا، این کتاب توصیف یک برهه از تاریخ ایران است.
او در عصر حکومت ۴ پادشاه صفوی زندگی میکرد و در یکی از قسمتهای این رمان میخوانیم:
«چهار سلطان صفوی، معاصر قهرمان داستان ما، محمد قوامی شیرازی، ملاصدرای، صدرالمتألهین، بودند، طهماسب اول، اسماعیل دوم، محمد خدابنده و شاه عباس اول، و من درباره هر یک از ایشان به اکراه چند کلمهای میگویم الا شاه عباس صفوی که حریف قدر ملای ماست و میماند شاید تا پایان داستان.»
بعد از به تخت نشستن شاه عباس و انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان، محمد توانست در محضر سه استاد بزرگ همدورۀ خود، شیخ بهایى، میرفندرسکى و میرداماد شاگردی کند. این اتفاق نقطۀ عطفی در زندگی ملاصدراست و این سه استاد بزرگوار با فداکاری و به جان خریدن تمام خطرات از ملاصدراى شیرازی پاسدارى کردند.
نقد کتاب مردی در تبعید ابدی
همانطور که گفته شد، داستان از دریچۀ فلسفه به زندگی ملاصدرا نگاه میکند و در طول رمان از عقاید و نظریات فلسفی ملاصدرا صحبت میشود. این نکته میتواند برای کسانی که علاقۀ چندانی به این امور ندارند، کمی حوصلهسربر، نامفهوم، دشوار و کسلکننده باشد. به علاوه بار پیشروی رمان بر دوش دیالوگهاست که بعضا بسیار طولانی و خستهکننده میشوند. زبان رمان هم در اوایل تا حدودی ثقیل و سختخوان مینماید که بعد از چند صفحۀ اول روانتر میشود.
با وجود تمام این نکات انتقادانه، قلم ابراهیمی جذابیت و گیرایی لازم را دارد و با ایجاد کشش، مخاطب را تا انتهای رمان با خود همراه میسازد؛ هرچند این همراهی ممکن است گاهی خستهکننده هم باشد!
شخصیت اصلی رمان؛ ملاصدرا
در طول روایت کتاب مردی در تبعید ابدی، نویسنده اصرار بر تنهابودن شخصیت اصلی دارد. ملاصدرا بسیار تنهاست؛ حتی وقتی در میان جمع است. انگار کسی نیست که او را بفهمد و حرفهایش را درک کند و وجه تسمیۀ کتاب هم همین است؛ مردی که به تبعی ابدی روح گرفتار شده. همانطور که در صفحۀ اول رمان، در دیالوگی که بین ملا و همسرش فاطمه ردوبدل میشود میخوانیم:
«بانو! زمانی که با زمانه ی خویش نساختی، و با مسندنشینان و امربران ایشان کنار نیامدی، و آنچه را که جاهلان می گویند، جاهلانه باز نگفتی، لاجرم به تبعید ابدی روح گرفتار خواهی شد -حتّی اگر در کنج منزلی در شهری ساکن باشی- و اگر بر نپذیرفتن پای فشردی، آوارهات خواهند کرد، یا به زندانت خواهند انداخت و به دارت خواهند کشید.
شرمگینم بانو، که این جنگ را من آغاز کرده ام، و سهمی عظیم از عذابش به تو می رسد و به این طفلکان معصوم.»
به همین دلیل در طول خواندن رمان، مدام این دو بیت شعر از دکتر شفیعی کدکنی در سرم تکرار میشد که:
«گه ملحد و گه دهری و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود جلوتر باشد»
کتاب، ایرادات ویرایشی دارد و یکی از بزرگترین آنها عبارت «چاپ بیستم و یکم» روی جلد کتاب است که حتی اگر عامدانه باشد، یک ذوق نادرست مینماید.
جمع بندی
در نهایت اگر در دستۀ علاقهمندان به فلسفه، کتابهای زندگینامهای و رمانهای تاریخی هستید؛ یا اگر میخواهید یک نثر دلچسب در یک رمان آغشته به واقعیت بخوانید؛ یا اگر جزو علاقهمندان آثار نادر ابراهیمی هستید، کتاب مردی در تبعید ابدی پیشنهاد بسیار مناسبی برای شماست.