ضد و نقیضباف! | مروری بر کتاب یادداشت های زیرزمینی
قهرمانهای عرصه ادبیات و البته زندگی، کسانی هستند که علیه رنج و ظلم و هبوط، دست به عصیان میزنند. آنها مافوق واقعیت عمل میکنند، شرایط موجود را نمیپذیرند و یاغی روزگار میشوند. کسانی که ما قصههایشان را دوست داریم و آنها را سینه به سینه نقل میکنیم. اما همه آدمهای نالان و ناراضی و ازهم فروپاشیده، یاغی نمیشوند. چه بسا گاهی واقعیت، کسی را ببلعد و در اعماق تاریک خود فروبرد. کتاب یادداشت های زیرزمینی، چنین داستانیست. داستان ضدقهرمانی که از اندوه زمانه خویش، به زیرزمینی تاریک پناه میبرد. تا پایان این مرور کتاب، همراه چیکتاب باشید.
داستان کتاب
مردی بی نام و نشان و چهل ساله، در زیرزمینی تاریک در شهر سن پترزبورگ زندگی میکند. او زمانی کارمندی دون پایه در یکی از ادارات روسی بوده. اما حالا کاملا گریزان از هرنوع ارتباطی، در زیرزمین قلم به دست میگیرد و در دو بخش، ابتدا خلقیات و درونیات خود و سپس، خاطراتی از زندگی خود را بازگو میکند.
داستایوسکی به مانند دیگر کتابهایش، در یادداشت های زیرزمینی نیز شخصیت قصهاش را از لحاظ روانی میشکافد و هرچه در روان دارد را مورد کاوش قرار میدهد. با این تفاوت که در این کتاب برخلاف دیگر کتابهایش دست به خلاقیتی تازه میزند و ابتدا در قالب مونولوگی طولانی و به حالت یک اتوبیوگرافی، از زبان مرد بی نام و نشان او را شرح میدهد و تئوریهای ضد و نقیض زندگیاش را عیان میکند. بعد در بخش دوم به خاطرات او رجوع میکند و داستان،هایی از آنچه که او را از روی زمین به زیر آن سوق داده، تعریف میکند.
بررسی کتاب
در این کتاب برای نخستین بار در تاریخ ادبیات، شاهد نمونهای از ادبیات اگزیستانسیالیستی هستیم. بخش اول این کتاب که مرد به مانیفستهایش در زندگی میپردازد، مبدا این نوع نوشتن در تاریخ ادبیات است. ادبیات اگزیستانسیالیسم یا هستی گرایانه به آن دسته از آثاری گفته میشود که درآن شخصیتها به دنبال کشف، تغییر یا ویرانی معنای زندگی قدم برمیدارند و شرح آن را مینویسند. ادبیاتی که معمولا با مفاهیمی نظیر یاس، افسردگی، غم، احساس گناه، دلهره، استیصال، پوچی و نهایتا مرگ شناخته میشود. این نوع ادبیات کم حادثه است و تمرکزش بر انسان و هستی اوست تا جهان پیرامون او. از نمونههای شاخص این سبک میتوان به کتابهای تهوع نوشته ژان پل سارتر، عقاید یک دلقک نوشته هاینریش بل، همه میمیرند نوشته سیمون دوبوآر و نهایتا بیگانه نوشته آلبر کامو اشاره کرد.
داستایوسکی با نمایشهای متناقض و متضاد از درونیات مرد بینشان، به خوبی رنجی که او میبرد و زندگی سختی که از سر میگذراند را نمایش میدهد. این نمایش به قدری صادقانه، واقع گرایانه و بنیادین است که بعد از گذشت قریب به دو قرن از نوشتنش، هنوز هم با مخاطبان بسیاری همذات پنداری میکند.
نقد کتاب
بداعت در فرم، چشمگیرترین نکته کتاب است. داستایوسکی اگر در مابقی کتابهایش، اندیشههای پشت اعمال شخصیتها را درخلال قصه بیان میکرد، این بار این بخش را از آنچه برای او اتفاق میافتد جدا میکند. بسیاری به همین علت، این اثر را مانیفست زندگی ادبی او میدانند و مرد بینام و نشان را خود داستایوسکی. چرا که با نگاهی بر سایر کتابهای او از جمله جنایت و مکافات و برادران کارامازوف، و همچنین آنچه او در زندگی از سر گذرانده، متوجه شباهتهای بسیاری بین مرد زیرزمینی و فئودور داستایوسکی میبینیم.
شخصیت کتاب یکی از جالبترین شخصیتهای دنیای ادبیات است. او از بودن با دیگران دچار رنج میشود و وقتی به ساحت تنهایی خویش باز میگردد، احساس لذتبخشی شرمگینانه به او دست میدهد. برای او رنج، زندگی و زنده بودن است و اعتراف میکند که همواره در زندگی رنج متعال را به شخصیت مبتذل ترجیح داده و همین باعث شده که مدتها ساکن زیرزمین بشود. او به انتهای نقطه بد بودن در زندگی رسیده است و باظرافت در بیان حال خویش مینویسد: نه اینکه بازهم اتفاق بدی نمیافتد، من از این بدتر نمیشوم.
درونیات او به قدری بدون ملاحظه و بدون چهارچوب بیان شده که گویی آیینهایی مقابل مرد گذاشتهاند و تمام درون او را در متن کتاب نمایش میدهند. او اعتماد به نفس ضعیفی دارد و گاه آنقدر پیش میرود که خود را واجد هیچ صفتی حتی تنبل، پست، مبتذل و… نمیداند و مراتب خود را از حشره هم فرومایهتر میداند. درون او پر از تناقض است. در جایی علیه منطق طغیان میکند و جایی دیگر آنرا تحسین میکند. یا چیزی را به خود نسبت میدهد که جای دیگر از خود سلب میکند. سوال میپرسد، نطق میکند، غر میزند و میخنداند. و درجایی از خاطراتش با صدای بلند و طولانی گریه میکند. و همینهاست که از او یک شخصیت میسازد. ضدقهرمانی که قصهاش در وهله اول و فارغ از هر تحلیل و تفسیری، انسانیست.
او در جایی میگوید تنها چیزی که بشر به آن احتیاج دارد، خواستی مستقل است. مرد از ابتدا در زیرزمین نبوده. او در اداره کار میکرده و مردی تحصیل کرده بوده. مردی که گاهی از آنقدر از تنهایی به ستوه میآید که درجمعی که او را نمیپذیرند، با رنج بسیار باقی میماند. شخصیتهای متعددی در بخش داستانی کتاب با عنوان برف نمناک آمده است که هرکدام مواجهه خاصی با او دارند. فرجام همه اینها در ناخودآگاه او خوشبختی و لذتی مبتذل و پیش پاافتاده است و به همین دلیل حتی کسانی را که به بهانه عشق میخواهند کنارش باشند را به بدترین روش پس میزند تا شاید حقانیت مانیفست و روشش را نزد خودش اعتبار بیشتری ببخشد. خواست مستقل او رنج متعال در بستر امری زیبا و بلند است که بسیار در نقاط مختلف کتاب از آن یاد میکند.
برای او کشف این امر و دنبال کردنش مهم ترین مسئله در زندگیش بوده است. او به جهتی حرکت کرده است که به زعم خودش دیگران حتی جرئت پیمودن نیمی از آن را هم نداشتهاند. مرد زیرزمینی دیگران را به بزدلانی در لباس عقل متهم میکند و به اینکه خواستی متفاوت پی گرفته افتخار میکند و آن را مایه زنده بودن خویش میداند. او لحظههایی در زندگی را آنقدر عزیز و شریف میداند که بشود بخاطرش خیلی چیزهای دیگر را بخشید و تحمل کرد. و همین برای مرد مایه تسکین برای گذر از رنجهاست. دیدن منظرهای زیبا و بلند پس از پیمودن راهچالههایی سخت و گزندهای فراوان.
با تمام آنچه که گفته شد شاید گمان کنید داستایوسکی در این رمان بر عشق و احساس چشم پوشیده است و تماما شرحی نکبتبار از درد و رنج ارائه داده است اما اینطور نیست؛ عشق در درستترین مکان و وقتی مرد محیای انتقام است به سراغش میآید و گرچه فرجام خوبی ندارد اما یکی از درخشانترین مونولوگها را در تاریخ ادبیات پدید میآورد. چنان زنده و حقیقی و پرشور که چشم هر خوانندهایی را مانند زن روسپی به اشک مینشاند. ضمن اینکه پایان کتاب، پیامآور نوعی سرمستی و احساس رضایت است و افتخار به زنده بودن و زندگی است.
او در فراز پایانی مینویسد: … با این حال یادداشت های این ضد و نقیض باف اینجا تمام نمیشود. نتوانست جلو خودش را بگیرد و به نوشتن ادامه داد. کتاب در این نقطه به پایان میرسد و همین جمله مهر تاییدیست براینکه مرد زیرزمینی، همزاد فیودور داستایوسکی است. کسی که در کتابهای دیگرش به نوشتن ادامه داد.
حواشی کتاب
بر کتاب یادداشت های زیرزمینی نقدها و تفسیرهای فراوانی نوشته شده است. در انتهای ترجمه حمیدرضا آتش برآب که نشر علمی و فرهنگی آن را به چاپ رسانده است، چهارده تفسیر خواندنی براین کتاب آمده که برای فهم بیشتر آن خوب است آنها را مورد مطالعه قرار بدهیم.
همچنین در سال ۱۹۹۵ فیلمی با همین عنوان توسط گری والکوو ساخته شده است.
جمعبندی
با وجود تمام آنچه گفته شد، این کتاب و اصولا گونه اگزیستانسیالیستی، چیزی نیست که بتوان خواندنش را به همه پیشنهاد داد. خواندن یادداشت های زیرزمینی به تامل و تفکر زیادی نیازمند است و کتابیست که تا مدتها همراه خواننده میماند و ابهامات و سوالهایش را گاه و بیگاه مطرح میکند. نوشتههای این مرد را باید جرعه جرعه نوشید و قطعا فقط عده معدودی از پس خواندن و فهم آن برمیآیند. بنابراین اگر به مسائل بنیادی زیستن علاقه دارید، بدون فوت وقت به دنیای زیرزمینی داستایوسکی سفر کنید!
واقعا داستایفسکی خوندن تلاش برای برگشتن به مسیر انسانیته.
حجمکم، اما اعماقِ شخصیتها و اتمسفر و فلسفهی موجود توی “یادداشتهای زیرزمینی” چیزی هستش که نیاز به دقت بالا درحین خوانش داره که البته داشتن ترجمهی بادقتی مثل “حمیدرضا آتشبرآب” خیال داستانخوان رو راحت میکنه.
قلمتان سبز