صد شکست، یک پیروزی | مروری بر کتاب شریان مکران
چه میشود که یک آقای نویسنده زحمت چنین سفری را به خودش میدهد؟ و چه میشود که من و توی مخاطب سختی خواندن این روایت کمابیش تخصصی را قبول میکنیم؟ یک کتاب باید چه کار کند که نویسندهاش با افتخار بتواند بالا بگیردش و بگوید در روزهای سخت جهان، کمکی به بهبود اوضاع کردم؟ آری، باید نقطههای تابناک پرامید را نشان بدهد، که به واسطۀ آنها دوام بیاوریم. دوام بیاریم و به راه رفتن ادامه دهیم. مهدی قزلی مسئولیتهای زیادی داشته و کتابهای زیادتری هم دارد. شاید خیلیها از او کتاب «پنجرههای تشنه» که روایت انتقال ضریح امامحسین از قم تا کربلاست را بشناسند. او در سفرنامهنویسی و مستندنگاری تجربیات خوبی دارد و آخرین کتابی که از او منتشر شده است نیز روایتی از سفر استانی رهبر انقلاب به استان کردستان است. شریان مکران کتابی از این نویسنده است که در زمستان سال ۱۴۰۰ منتشر شده است و در طی یکسال گذشته چندبار تجدیدچاپ شده است. قزلی در این کتاب روایتی از احداث خط لولۀ هزارکیلومتری انتقال نفت از گوره به جاسک نوشته است. برای آشنایی بیشتر با شریان مکران ادامه این مطلب را از چی کتاب بخوانید.
فهرست مطالب
شریان مکران و مخاطبهای عام طفلکی
نگارنده این سطور دربارۀ نفت، لولههای انتقال آن، فرایند این انتقال و حتی فرایند فروشش فقط در همین حد اطلاع دارد که احتمالاً واحد شمارشش «بشکه» است! این را میگویم که مطمئن باشید در مواجهه با اطلاعات این کتاب مخاطب از من عامتر پیدا نمیشود و هیچ پیشفرض تخصصی درباره موضوع نداشتم و ندارم (و احتمالاً نخواهم داشت!)
همینجاست که باید تکلیفم را با شریان مکران مشخص کنم و انتقاد بزرگم به آن را بگویم. قزلی در ابتدای کتاب میگوید: «این روایت تلاشی است برای توضیح آنچه در یک پروژۀ بزرگ نفتی از ابتدا تا انتها رخ میدهد. با اینکه در دانشگاه سالهایی را به خواندن درس مهندسی گذراندم، نه میتوانم و نه میخواهم این متن یک متن تخصصی باشد. دوست دارم مردم بتوانند کلیترین جنبههای انجام یک پروژه ملی را فهم کنند» و منی که از دو صفحه قبلش که اطلاعات مقدماتی درباره این پروژه و سفر است چیزی سردرنیاوردهام، خوشحال میشوم که نویسنده به فکر امثال من هست و میخواهد سر فرصت مسئله را برایم جابیندازد. اما متاسفانه خوشحالی من دیری نمیپاید!
صادقانه بگویم: اگر قرار بوده شریان مکران عظمت تخصصی کار را هم به نمایش بکشد، در این موضوع چندان موفق ظاهر نشده است. برای کسی که در این فضا نیست، بخشهای زیادی از کتاب پر از کلمات کمترآشناست و همین باعث میشود درک آن بخشها تمرکز و دقت زیادی طلب کند که در این روزگار کمیاب است.
انسانهای طراز جمهوری اسلامی
هرچند شاید مطابق توضیحات بالا به صورت تصویری و به وضوح نتوانیم عظمت این ابرپروژه را درک کنیم، اما نویسنده در صفحات انتهایی با توضیحاتی و ارائۀ یک جمعبندی بحث را روشن کرده است: «این هزار کیلومتر خط لوله ۴۲ اینچ که از گوره در استان بوشهر شروع میشود و بعد از گذشتن از جنوب استان فارس در استان هرمزگان و بعد از تنگۀ هرمز در کنار کوه مبارک به مقصد میرسد، در نهایت ظرفیت انتقال روزانۀ یک میلیون بشکه نفت را دارد. یعنی اگر روزی به هر دلیلی اتفاقی برای تنگۀ هرمز بیفتد که نشود از آن نفتی بگذرد، ما همچنان نفتباریکۀ یک میلیون بشکهای را داریم»
اما آنچه که به این کتاب ارزش بالایی برای خواندن بخشیده، نه بُعد تخصصی قضیه، که بُعد انسانی آن است. به گفته خود قزلی، «پروژۀ خط لولۀ گوره به جاسک از آن پروژههایی بوده که سالها در ذهن برنامهریزان کلان کشور بوده و چندباری هم برایش اقداماتی انجام شده ولی هیچوقت به نتیجه نرسیده بود»، ولی حالا در عرض بیست ماه این ابرپروژه به نتیجه رسیده است. در واقع شریان مکران، یک نتیجۀ پژوهشی در جواب این سوال است که چطور میشود پروژههای کوچک بسیاری زمین میمانند ولی پروژهای به این بزرگی، با سرعت و به صورت تمام و کمال ایرانی، به نتیجه میرسد؟ به ادعای کتاب، این پروژه اولین پروژۀ تمامایرانی نفت است. جا دارد بپرسیم این پیشرفت و موفقیت حاصل چیست؟ چه عنصر کمیابی در این پروژه بوده است که در پروژههای دیگر نیست؟
ظاهراً پاسخ نهایی انسانهای دخیل در این پروژه هستند که خوشفکرند و دغدغههای درستی دارند و برای آرمانهایشان از تلاش دست نمیکشند. شریان مکران به ما سعادت آشنایی با مهندسی به نام جعفرزاده که قائممقام طرح است را میدهد که اگر قهرمان اصلی قصه نباشد، قطعاً یکی از بزرگترین آنان است. جعفرزادهای که در طول بیست ماه پروژه فقط چهار روز به مرخصی رفته، اطلاعاتش از همه -حتی از مسئول کنترل پروژه- کاملتر است چون تمام مدت وسط میدان است، بین بچههای پروژه مشهور است اگر کسی میخواهد از دست مهندس خلاص شود باید کارش را تمام کند، نمیگذارد حقوق کارگران طرح عقب بیفتد یا پایمال شود، و رمز موفقیت پروژه را اتکا بر تولید داخل، اتکا بر جوانان این مملکت و فقط کار کردن به دور از هیاهوهای سیاسی میداند.
که عشق آسان نمود اول…
«شریان مکران» در ضمن به چالشهای بزرگی هم اشاره میکند که سر راه هر تلاشی در مسیر پیشرفت ملی هست. یکی از معمولترین آنها تحریم است. نویسنده در این کتاب خاطرهای از یکی از مسئولین ایرانی تعریف میکند که در مذاکره با چینیها برای گرفتن لوله سرویس حضور داشته است: چینیها به خاطر فشارها و اجماع ضدایرانی که وجود داشته همیشه در لحظات آخر زیر معامله میزدند، «رفتار چینیها دیگر تحقیرآمیز شده بود و قابلتحمل نبود. روزی که آنها آب پاکی را روی دستمان ریختند که این محصول را به ایران نخواهند فروخت، روز سختی بود. موقع برگشتن به ایران آنقدر حالم بد بود که با خودم فکر میکردم کاش زنده به ایران نرسم»
کتاب در ادامه درباره راههای غلبه بر چالشها هم توضیح داده است. مثلاً نشان داده که چطور در طول اجرای این پروژه چنان اعتمادبهنفسی شکل گرفت که حتی در بخشهایی که تحریم ما را متاثر نمیکرد هم عزمی پیدا شده بود که تمرکز حتماً روی تولید داخل باشد. یکی از مسئولین پروژه تعریف میکند: «همکاران ما به صورت خودجوش دائماً به این فکر میکردند که آیا ما میتوانیم سهم بیشتری از این طرح را به سازندگان داخلی بدهیم؟ این یک رویه و بینش شده بود که در طرح نهادینه و جاری شد. این طرح به نوعی برای بخشهای مختلف صنعتی بزرگ و کوچک هم رونق خاصی به وجود آورد»
شریان مکران را بخوانیم یا نخوانیم؟
اگر آدمی هستید که به خاطر ارزش کاری، سختی انجامش را تحمل میکنید این کتاب را حتماً بخوانید. اگر هم از آن دستهاید که ترجیح میدهید لم بدهید و آب پرتقال بخورید و کتاب خواندن هم فقط برایتان جنبۀ تفریح داشته باشد،…ترجیحاً به خودتان سختی بدهید و این کتاب را، حتی اگر به قدر کافی به چشمتان روان و آسان نبود، بخوانید.
اما اگر آدمی هستید وسط اینهمه سختی و مشکل و ناکارآمدی و و از زیر کار در رفتن و خلاصه وسط همه چیزهای بد وضعیت کشور، تشنۀ آنید که آدم یا آدمهایی را ببینید که مظهر تلاش و کارآمدی و امیدند، حتماً حتماً این کتاب را بخوانید.