پیشنهاد مامرور کتابمقالات

شعر بی دروغ | مروری بر کتاب گل ها همه آفتابگردانند

شعرها، شریک لحظه‌­های شادی و اندوه آدمی­‌اند. حتما شما هم نامه‌­هایتان را با سلامی چو بوی خوش آشنایی آغاز کرده‌­اید، برای مادرتان، ای مادر عزیز که جانم فدای تو خوانده­‌اید و لحظه‌­های غم­‌انگیز را با زمزمه کردن اشعار امیدبخش سپری کرده‌­اید. این خاصیت شعرهای خوب است. اینکه دست کلمه­‌ها را توی دست خواننده بگذارند و با هم از سختی و آسانی زندگی عبور کنند. گل ­ها همه آفتابگردانند حکایت همین شعرهاست؛ شعرهایی که قرار است که در لحظه‌­های مختلف زندگی به سراغ­مان بیایند و ما را از سمت تاریکی، به خورشید متمایل کنند. برای آشنایی بیشتر با کتاب گل ها همه آفتابگردانند ادامه این مطلب را از چی کتاب بخوانید.

کتاب گل ها همه آفتابگردانند

گل ­ها همه آفتابگردانند، چهارمین مجموعه شعری است که از استاد قیصر امین ­پور در سال ۱۳۸۱ منتشر شده است. این کتاب متشکل از ۴۹ شعر نو، ۳۵ غزل، ۳ رباعی، ۲ دوبیتی و ۱ قصیده است. این شعرها را نمی‌­توان در دایره موضوعی خاصی دسته‌­بندی کرد. شاعر در سرایش و گزینش شعرها به گونه­‌ای عمل کرده است که رد پای مسائلی همچون ناامیدی، روزمرگی، عشق، طبیعت­‌گرایی، مسئله خلقت، مرگ‌اندیشی، امیدواری و بسیاری از موضاعات دیگر را می‌­توان درآن مشاهده کرد.

شعرهایی که به آدم‌­های خاصی تقدیم شده‌­اند؛ از شعر ای بوی هرچه گل که قیصر برای تولد دخترش آیه سروده و به او تقدیم کرده است تا شعر پایتخت جهان که به بهترین نحو ارادت شاگردی چون او را به استاد بی‌­مانندی همچون شفیعی کدکنی نشان می­‌دهد. این دو ویژگی، کثرت قالب‌­های شعری و همچنین گستردگی مضامین که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت، با توجه به حجم نه‌چندان زیاد کتاب و موجز بودن بیشتر شعرها، دلائل خوبی است که به جهانی که در آن گل­ ها همه آفتابگردانند وارد شویم.

بررسی کتاب گل ها همه آفتابگردانند

شاید بیشتر کتاب­های شعری که خوانده باشید، از قالب یکدستی بهره­مند باشند. مثلا همه غزل باشند یا شعر سپید. و حتی اگر شاعر در قالب­های مختلف هم طبع آزمایی کرده باشد، روش قدما را در پیش بگیرد و هرکدام را در مجموعه­ایی جداگونه دسته­بندی کند. همان­ظور که مثلا در دیوان سعدی، قصاید، از غزل­ها یا گلستان جداست.

اما در این کتاب ما فرم جدیدی را مشاهده می­کنیم، فرمی که از دوران معاصر در ارائه محتوا شریک شده و آن ارائه قالب­های متعدد در یک کتاب شعر است. اینگونه انتشار کتاب به دلیل تنوع بیشتر، طبیعتا مخاطبان بیشتری را برای یک اثر به همراه خواهد داشت. از جمله این آثار علاوه بر گل­ها همه آفتابگردانند، می­توان به کتاب هم­صدا با حلق اسماعیل سروده سید حسن حسینی، زمستان سروده مهدی اخوان ثالث و طفلی به نام شادی اثر محمدرضا شفیعی کدکنی اشاره کرد.

نقد کتاب

گل ها همه آفتابگردانند با ترانه آبی اسفند آغاز می­‌شود. از یک صبح معمولی با آسمان آبی که در آن آدمی زیستن متفاوتی را در پیش می­‌گیرد. آدمی که با آب‌پاشی کردن کوچه، خودش را در عطر خاک نم‌­خورده غوطه‌­ور می‌­کند. هم‌­صحبت درخت و گاری و گربه می­‌شود و نامه کوچکی را با بادبادکی رنگارنگ به آسمان می‌­فرستد و به اتفاقات ساده و عادی اطرافش، خیره می‌­شود و از دل آن‌ها زندگی را بیرون می‌­کشد. ما حیران از حرکات سردرگم و دیوانه‌­وار این آدم با او سفر می‌­کنیم و بعد می‌­بینیم همه این متفاوت‌دیدن اتفاق‌­های معمولی، همه این شور و اشتیاق به زندگی از سر عشق است! شاعر خشت اول را صاف و محکم بنا می­‌کند و با معرفی عشق به عنوان ابزار دگرباره دیدن دنیا، اتفاق­‌های ساده و بی­‌تفاوت نگذشتن از اتفاقات کوچک و بزرگ، اولین جوانه را در ذهن مخاطب سبز می­‌کند.

از شاعرِ گل ها همه آفتابگردانند می­‌پرسند احوالت چطور است و پاسخ می­دهد عالی­ست! مثل حال گل، فکر می­کنید عجب جواب شاعرانه‌­ای! و احتمالا تصویر گلی سرخ و شکفته در ذهنتان تصویر می­‌شود. اما این پایان ماجرا نیست، شاعر دو سه کلمه به جوابش اضافه می‌­کند و به زیبایی، آن همه شکوه و شکوفایی و طراوت را اسیر می­‌کند. می­گوید: عالی‌ست مثل حال گل، حال گل در چنگ چنگیز مغول! چنگیز که از بزرگترین قاتلان و خون­‌خواران تاریخ است، کسی که آدم‌­های بی‌­گناهی را به قتل رسانده، حالا نه آدمی که گل در دستان به خون آلوده‌­اش اسیر است و این از بهترین تصاویری­‌ست که می‌­شد از حال ناخوش ارائه داد.

شاعر گل ها همه آفتابگردانند با غزل می‌­خواهمت… به قلب طبیعت می‌­رود تا با هم‌زبانی و هم‌دلی با عناصری همچون کوه و درخت، تصویر متفاوتی از عشق را نشان بدهد. او محو محبوب خود شده است همان‌طور که ستاره به چشم صبح می­‌نگرد و وجود او را برای خود لازم می‌­داند آن‌چنان که عقاب برای پریدن، به بال نیازمند است. و آن‌چنان بی­‌تاب است که گهواره‌­ای ساکن برای نوازش­‌های باد بی­‌تابی می‌­کند. بعد در انتهای بیت خودش جوابی هوشمندانه به جستجوهای بی‌­حاصل خود می‌­دهد. او پرسشی چون آن‌چه دوست دارد را مهم­تر از پیدا کردن جواب می­‌داند و می­‌گوید: با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را؟ و همین این اندیشه را به ذهن مخاطب راه می‌­دهد که گاهی پرسیدن برخی سوالات و در دل داشتن آن‌ها، از یافتن جواب آن‌ها ارزشمندتر است.

شاعر در غزل انتهایی و حسن ختام کتاب خود، می‌­نویسد:

یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر

بس که هرلحظه به صد حادثه آبستن بود

شاعر زندگی را در حادثه و حرکت می‌­بیند و عمر خودش را با ناآرامی‌­ها تعریف می‌­کند. در این غزل او از موج بسیار یاد می­‌کند و زندگی پرتلاطم خودش را گرچه گاهی آن را با ناامیدی عجین می­‌داند، اما این رنج‌­ها را آن‌چه می‌­داند که سرچشمه شعر در زندگی اوست. زندگی­‌هایی که قطعا عبور از آن و سپری کردنش بدون عشق و بدون کشف لحظه­‌های ناب هرگز ممکن نبوده است.

زبان اثر ساده و بی‌­تکلف است و به راحتی وسیع‌­ترین مفاهیم را به راحتی به مخاطب انتقال می‌­دهد. شعرها علاوه بر داشتن مفاهیم انتزاعی، گریزی هم به مسائل اجتماعی دارد و پیداست در برخی آثار شاعر چقدر از جامعه و اتفاقات آن گلایه‌­مند است. اما برخلاف شعرهایی این‌گونه که غالبا تاریخ مصرف دارند و بعد از مدتی به فرموشی سپرده می­‌شوند، زمزمه شدن این شعرها بعد از گذر بیست سال از زمان انتشار، گویای این نکته است که ظرافت بیان معنی آن‌قدر در اشعار جاری‌ ا­ست که سپری شدن زمان گرد فراموشی را بر آن‌ها نمی‌­نشاند.

جمع بندی

گل ها همه آفتابگردانند را می‌­توان بااطمینان خاطر به همه علاقه­‌مندان اشعار کلاسیک یا جریان­‌های جدید شعری از جمله شعر سپید و نیمایی پیشنهاد داد. علاوه بر این با توجه به روان بودن زبان کتاب و سادگی آن، گزینه خوبی برای کسانی است که از تکلف در شعر بیزارند و به دنبال یک همزبان برای لحظه­‌های زندگی­‌شان می­‌گردند. این کتاب متعلق به کسانی است که آفتابگردانند اما در شبی تیره نشان خورشید را گم کرده‌­اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا