پیشنهاد مامرور کتابمقالات

روایتی از یک نبرد کودکانه | مروری بر کتاب تن تن و سندباد

تولید اثر برای گروه سنی کودک و نوجوان مثل راه رفتن روی لبۀ تیز شمشیر است؛ دقت بالا می‌طلبد و هوش سرشار. تن تن و سندباد، یک رمان نوجوان در ژانر فانتزی است که توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است. صفحۀ اول کتاب، متن یادداشت رهبر انقلاب بر این کتاب نوشته شده. نکتۀ مهمی که باید به آن توجه شود این است که این یادداشت در آبان سال ۱۳۷۳ نوشته شده و امروز، این یادداشت در دی ماه سال ۱۴۰۱ نوشته می‌شود؛ یعنی بیشتر از ۲۸ سال بعد. توضیحات کاملی از این کتاب را در سایت چی کتاب بخوانید.

داستان کتاب تن تن و سندباد

ماجرا از آن‌جا شروع می‌شود که تن تن به همراه پروفسور و کاپیتان هادوک با یک کشتی راهی سرزمین قصه‌های مشرق‌زمین شده‌اند تا قهرمانانی تازه و غربی برای ساکنین شرق بسازند. سندباد و علی بابا و پهلوان پنبه هم در برابر آن‌ها مقاومت و ایستادگی می‌کنند تا در نهایت آن‌ها را وادار به برگشت کنند.

در ابتدا باید گفت درون‌مایه، پیام و دغدغۀ فرهنگی نویسنده ارزشمند است و جای تقدیر دارد؛ اما تن تن و سندباد ضعف‌هایی هم دارد که باید بررسی شوند. داستان برای کودکان و نوجوانان نوشته شده و مخاطب، شخصیت‌هایی مثل تن تن را در کتاب‌های کمیک شناخته است؛ با این حال تصویرگری کتاب به شدت ضعیف است.

بررسی کتاب تن تن و سندباد

داستان تن تن و سندباد می‌توانست خیلی بهتر شروع شود و ادامه پیدا کند. این شروع ناتوان در جذب مخاطب از بزرگ‌ترین معایب کتاب است. ورود گروه تن تن به ساحل و به دنبال آن، حضور سندباد و ایجاد درگیری تنها با ردوبدل شدن چند جملۀ کاملا ساده، کمی برای مخاطب غیرقابل قبول است. بسیاری از شخصیت‌هایی که وارد می‌شوند، مثل نخودی، به هیچ عنوان برای مخاطب امروزی آشنا نیستند. نویسنده هم هیچ توضیحی دربارۀ آن‌ها، داستان و توانایی‌هایشان ارائه نمی‌دهد.

نثر تن تن و سندباد بسیار ساده است. اصلا توصیف ندارد، نه از شخصیت‌ها و نه از موقعیت‌ها. انگار نویسنده سعی دارد خلاصۀ پیرنگ قصه‌ای را که در ذهن دارد، به زبان خودش برای کسی تعریف ‌کند. در فصل‌های ابتدایی مشخص می‌شود که نویسنده کوچک‌ترین شناختی از قهرمان‌های غربی ندارد. در جایی از کتاب سوپرمن وارد می‌شود: «لباسی قرمز و چسبان پوشیده بود و شنلی سیاهرنگ بر دوش انداخته بود. روی سینه‌اش تصویر یک خفاش، که بال‌هایش را باز کرده بود، دیده می‌شد. قسمتی از صورتش هم به وسیله نقاب چرمی سیاهرنگ عینک مانندی پوشیده شده بود.»

نویسنده تن تن و سندباد، سوپرقهرمان‌های غربی را یا با هم اشتباه گرفته و یا ادغام کرده است! شنل سیاه و تصویر خفاش و نقاب چرمی از مشخصات ظاهری بتمن است و لباس چسبان سوپرمن، آبی رنگ و شنلش قرمز است. در ادامه سوپرمن ساختگی داستان، که برای مخاطب یک ابرانسان آسیب‌ناپذیر معرفی شده، با سلاح بیهوش‌کننده به جنگ با گروه سندباد می‌رود؛ اما وقتی نخودی پای او را گاز می‌گیرد، از شدت درد فریاد می‌کشد و فرار می‌کند: «هنوز حرف‌های سوپرمن تمام نشده بود که نخودی به ‌طرف او رفت و یکی از پاهایش را محکم گاز گرفت. سوپرمن فریادی کشید و از روی دکل پایین افتاد. بعد هم به ‌سرعت بلند شد و به‌طرف کشتی تن‌ تن پرواز کرد.»

برخورد نویسنده تن تن و سندباد با قهرمان‌های ایرانی هم چندان قابل قبول نیست. رستم که بزرگترین شخصیت قهرمان در افسانه‌های ماست، یک انسان تحت فرمان سندباد معرفی شده که هیچ کار مفیدی جز شکار گورخر ندارد. عنوان سرزمین قصه‌های شرقی هم چندان مناسب به نظر نمی‌رسد؛ زیرا خبری از شخصیت‌های داستانی آسیای شرقی نیست و به نظر می‌رسد منظور نویسنده، خاورمیانه بوده است.

در شاهنامه و داستان‌های اساطیری، قهرمانان ما به هوش و درایت شناخته شده‌اند؛ کسانی مثل رستم که همواره با قدرت عقل، در کنار زور بازو، توانسته‌اند مشکلات را حل کنند؛ اما در این کتاب چاره‌گشایی نهایی به دست غول چراغ جادو است! یعنی نویسنده به جای گشایش کار با منطق و تفکر، با کمک علاءالدین و غول چراغش، تن تن و دوستانش را فراری می‌دهد: «در این زمان علاءالدین از زیر پیراهنش پیه‌سوزی را بیرون آورد و زیر لب وِردی خواند. هنوز لب‌های علاءالدین بی‌صدا تکان می‌خورد که از داخل چراغ‌ پیه‌سوز غولی بیرون آمد و با صدای بلند گفت: «در خدمتم قربان، چه دستوری دارید؟»   

علاءالدین با سر به سوپرمن اشاره کرد. غول، با یکی از انگشتانش به سینه سوپرمن زد. سوپرمن بی‌آنکه بتواند کاری بکند از همان بالا به دریا پرتاب شد.»

ایدۀ اولیۀ داستان تن تن و سندباد یعنی رویارویی قهرمان‌های غربی و شرقی بسیار خوب است؛ اما ای کاش این برای به ثمر نشستن ایده و هدف عالی، نویسنده تلاش بیشتری برای شناخت دقیق شخصیت‌های داستانی می‌کرد و با هوشمندی، یک داستان جذاب و پرکشش به مخاطب عرضه می‌کرد و کودکان و نوجوانان را تشویق به شناخت بیشتر و بهتر قهرمانان ایرانی می‌کرد. قهرمانانی از جنس فرهنگ خودمان.

جمع بندی

تن تن و سندباد قطعا برای حال و هوای کودکان و نوجوانان دهۀ شصتی و برای حوالی سال ۷۳، کتاب بسیار خوبی بوده است؛ ولی می‌شود گفت این کتاب برای نوجوانان امروزی چندان جذاب نیست. شاید بهتر باشد بعد از تصحیح و ویرایش این کتاب، در چاپ‌های جدیدتر، آن را یک داستان مناسب برای کودکان معرفی کرد. هنوز هم با گذشت این همه سال، جای خالی یک اثر ادبی جذاب، با محتوای فاخر و هدفمند، برای گروه‌های سنی خردسال تا نوجوان احساس می‌شود…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا