مرور کتابمقالات

شب­‌های بی­خوابی با عشق و مالیخولیا | مروری بر کتاب شب های روشن

آن­‌هایی که داستایوفسکی را می­‌شناسند، می‌­دانند که آثارش پُر است از دیوانگی، تنهایی و رنج. در تمام نوشته‌­های او، خصوصاً آن دسته که پس از دوران سخت زندان نوشته شده‌­اند نوعی سرگشتگی در شخصیت اصلی دیده می­‌شود. انگار که قهرمان داستان­‌های او، که گاهی اصلاً قهرمان­‌هایی مطابق استاندارد قهرمانی هم نیستند، آیینه تمام‌نمای مردی رنج کشیده‌اند که بهترین سال­‌های عمرش را در زندان و تنهایی گذرانده است و اکنون خودآگاهانه، تلخی انزوا را به جان خریده. این شخصیت دیوانه اما عاقل، روزها و شب‌­ها را می­‌گذراند تا رنج زندگی را نیز بر خود تحمیل کند. اما در شب ­های روشن، این امضای همیشگی قدری متفاوت است. شخصیت اصلی داستان، اگرچه فردی منزوی و تنهاست اما در این تنهایی اثری از آن فلاکت همیشگی دیده نمی­‌شود. انگار که اگر قهرمان­‌های داستایوفسکی در باقی آثارش را خودش، در روزگار پسا زندان بدانیم، قهرمان شب­ های روشن، نویسنده جوانی است که هنوز رنج اسارت باعث نشده تا زیبایی­‌های سن­‌پطرزبورگ به چشمش نیاید. با مرور کتاب شب های روشن همراه چی‌کتاب باشید.

در جهانی که هیچ همدمی جز خیابان نیست

شب­ های روشن داستان مردی تنها و عزلت‌گزیده است که هیچ­کس را شایسته هم­صحبتی با خود نمی­داند. انسانی درون­گرا و دانا که در یک تنهایی خودخواسته روزگار می­گذراند. او که انگار نماینده­ای از قشر فرهیخته جامعه است، به این دلیل که کسی را شایسته گفت‌وگو نمی­داند به­تنهایی در خیابان­های شهر قدم می­زند. گویی او از جهانی ورای جهان سایر انسان­هایی است که همراهش در یک مکان و زمان زندگی می­کنند. تا آنجا که تنها همدم او آپارتمان­ها، خیابان­ها و کوچه­‌ها هستند. شخصیت مرد قهرمان برای خواننده نامشخص است. او آنچنان تنهایی را انتخاب کرده است که حتی از فاش کردن خود برای مخاطب کتاب نیز دوری می­کند. اگرچه نامش تا پایان قصه بر ما پوشیده می­ماند اما او را از هر دوستی، نزدیک­تر و دوست­تر می­یابیم. انگار که او نماینده­ای از انسان­های تنهاست که کسی جهانشان را درک نمی­کند. انسانی گم‌شده در میان روزمرگی که از هستی تنها ابتدائیات حیات را دارد و از آنچه جوهره اصلی وجود است بی­بهره مانده. البته این بی­بهرگی نه از سر جبر، که از روی اختیار و به دلیل دنیای متفاوت اوست. شب ­های روشن داستان تنهایی این انسان­ها و جهان ناشناخته آن­هاست. جهانی که هر انسانی ممکن است مدتی را در آن زندگی کند.

دیداری برای یک انسان خیال­باف

اصلی­ترین تأکید داستایوفسکی در توصیف قهرمان بی­نام و نشان شب­ های روشن، تنهایی، سرگشتگی و حتی جامعه­گریزی او نیست. او تمام تلاشش را کرده تا وی را مردی خیال­باف توصیف کند. این ویژگی را مستقیم و غیرمستقیم برای شناخت شخصیت قهرمان قصه به کار برده است. ویژگی که برای شخصیت اصلی قصه نوعی شاخصه فراموش نشدنی است. انسانی فرهیخته که از جامعه خود بیشتر می­فهمد و همین مسئله او را تنها و تنهاتر کرده و البته بسیار خیال­باف است. نوعی آشنایی­زدایی برای ذهن خواننده. زیرا هیج­کس توقع ندارد فردی که به چنین پختگی و قوام شخصیتی رسیده است یک خیال­باف تمام­وقت باشد. او قهرمانی با چنین ویژگی را خلق می­کند تا برای هستی بخشیدن به او، دختری جوان را بر سر راهش بگذارد. دیداری که به زندگی راوی ناشناسِ قصه معنا می­بخشد.

شب‌­های بی­خوابی یا شب­ های روشن

نام کتاب از یک پدیده طبیعی ساده وام گرفته شده است. امروزه کمتر کسی هست که نتواند با یک جستجوی ساده متوجه شود که در برخی مناطق جغرافیایی گاهی آسمان شب­ها نیز آنچنان که باید تیره نمی­شود. گویی که همواره روشن است. به همین دلیل از نام­های «شب ­های روشن» یا «شب­ های بی­خوابی» برای اشاره به این رخداد استفاده می­شود. پدیده­ای که در فیلم «بی­خوابی» کریستوفر نولان نیز باعث شکل گرفتن قصه­ شده بود. داستایوفسکی نیز، قصه مردی در سن­پطرزبورگ را روایت می­کند که شب ­هایش، همان شب­ های روشن طبیعی معروف است. اما آنچه این انتخاب را هوشمندانه­تر کرده است، ایهامی است که در این نام نهفته است. هیچ مانعی ندارد اگر خواننده، پایش را از پدیده­‌های طبیعی و علمی فراتر بگذارد و شب­ های روشن را به شب ­های عاشقی و خلوت قهرمان قصه تعبیر کند. این هوشمندی در انتخاب عنوان کتاب مخاطب را بیش از پیش درگیر شاعرانگی نهفته در داستان می­کند.

روشنی در سالن تاریک سینما | مروری بر اقتباس های شب های روشن

داستان شب ­های روشن تاکنون بارها سوژه اقتباس و الهام قرار گرفته است. از صحنه تئاتر تا پرده نقره­ای سینما در طول سال­ها، روایت­ها و برداشت­های متفاوتی از این داستان را به خود دیده­اند. به تصویر کشیده شدن داستان مردی تنها که با دیدن دختری جوان زندگی­اش تغییر می­کند سوژه­ای پرکشش است که هر فیلمنامه‌­نویسی را وسوسه می­کند. در این میان چند اثر مشهورتر از بقیه هستند. شب­ های روشن اثر لوکینو ویسکونتی، قدیمی­ترین و یکی از شناخته­شده­ترین اقتباس­های موجود است. قصه­ای که داستایوفسکی خلق کرده است در سینمای بسیاری از کشورها مورد استقبال قرار گرفته است. از هالیوود تا بالیوود، و از ایتالیا تا ایران. فرزاد مؤتمن کارگردان ایرانی است که فیلمنامه اقتباسی سعید عقیقی را جلوی دوربین برده است و یکی از بهترین، و شاید بهترین، فیلم­های اقتباسی تاریخ سینمای ایران را ساخته است. فیلمنامه عقیقی اگرچه تفاوت­هایی با داستان اصلی کتاب دارد اما در نوع خود و به عنوان یک اثر اقتباسی تمام مؤلفه­‌های اصلی را در بر دارد. تا جاییکه با وجود گذشت حدود بیست سال از ساخت و اکران این اثر، همچنان مخاطبان و طرفداران شیفته این فیلم هستند.

یک خلوت عاشقانه با خود

شب­ های روشن همانطور که پیش­تر اشاره شد اثری­ست از روایت تنهایی و مالیخولیا. اما جنس این سرگشتگی با هر نوع دیگری از آن متفاوت است. وجه تمایز آن نیز این است که هر انسانی می­تواند آن را درک کند. زیرا همه ما آدم­ها در برهه‌­هایی از زندگانی خویش احساس کرده­ایم که در اوج تنهایی و بی­کسی نیاز داریم که ساعت­ها، روزها و هفته‌­های بسیاری را در انزوا سپری کنیم اما حتی یک دقیقه در کنار افرادی که درکی از جهان ما ندارند نباشیم. داستان مواجهه قهرمان کتاب با ناستنکا دختر جوان ناشناخته قصه، مخاطب را با خود همراه می­کند و عواطف و جهان­بینی او را تحت تأثیر قرار می­دهد. در پایان کتاب این خواننده است که تصمیم می­گیرد با چه عینکی جهان را ببیند و این یکی از بارزترین ویژگی­های این اثر است. نثر روان، توصیفات دقیق و گره­افکنی ساده اما پرکشش نویسنده، هر خواننده­ای را مجذوب می­کند. در مجموع می­توان گفت که خواندن این کتاب برای آن دسته از مخاطبان که به داستانی کم­حادثه اما پرمغز علاقه دارند انتخابی بی­نظیر و تجربه­ای تکرار نشدنی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا