مرقومهای درباب کم و کیف «زبور مقاومت» از آثار نشر بینالملل که در احوالات دبیرکل حزبالله لبنان، سید حسن نصرالله، به رشته تحریر درآمده است. با مرور این کتاب با چیکتاب همراه باشید.
شماره یک: «ریششو ببین چه قدر منظم و آنکادر شده است، باید برای مسئولین داخلی الگو بشه.»
شماره دو: «عه این آخونده که همش جیغ میزنه.»
در یک غروب تابستانی یا زمستانی به همراه خانواده مقابل تلوزیون نشستیم و مشغول جوریدن کانالها هستیم که دست بر قضا لحظهای از کانال شش رد میشویم و در همین لحظه پدر عین شیر آماده شکار خفتمان میکند و فریاد سر میدهد که لحظهای زیرنویس لغزان این شبکه را در اختیار من بگذارید و زیرنویس دیدن همانا و شروع سخنرانی دبیرکل حزب الله همانا. در چنین وضعیتی جمله شماره یک با لحنی آمیخته با افسوس از آن مادر میشود و جمله شماره دو نیز از دهان برادر بیرون میپرد و در همین حین پدر با تمام تمرکز، اعصاب شنواییاش را به بلندگوی تلوزیون میدوزد و لبخندی محو، قرین لبهایش میشود.
در کاشانه ما سید رنگارنگ است یعنی برای دوربین هرکس یک رنگ و بویی دارد. برای مادرم، سیدِ گوشت شیرینی است که انصافا آرایشگر دقیقی دارد. برای برادر حنجرهاش ستودنی است و برای پدر بوی اقتدار طایفهای را میدهد که قرنها ورقهای تاریخ، جگرسوزشان نموده و برای بنده نیز اگر آن مترجم حیران بین شنیدن و ترجمۀ صداوسیما بگذارد، مُرکبی از تمام اینها.
پس سید از آن دست سیاستمداران خارج از وطنیست که آنقدر ایرانیزه شده که در میان اکثریت ایرانیان، نام آشناست، حال یا به حب و یا به بغض. همین نکته، قلمزنی حول این سوژه را برای ناشر و نویسنده و مترجم و وابستگان سختتر میکند.
فهرست مطالب
سه جلد کتاب | زبور مقاومت
در چنین اتمسفری، نشر بین الملل، تنور مطبعهاش را روشن کرده و دست به ترجمه اثری از آثار محمد حسین بزی زده، نویسندهای که خودش اهل لبنان است و حال و هوای جنوب تا شمال این عروس مدیترانه، ریههایش را سالها نوازش داده. خود ناشر در همان ب بسمالله درمورد کتاب و شمای کلیاش اینگونه با مخاطب اتمام حجت میکند: « “زبور مقاومت” ترجمه کتابی است با عنوان “هکذا تَکَلّمَ نصرالله” که سالهای قبل در لبنان منتشر شد و به بیان زندگینامه، بیانات و مواضع دبیر کل حزب الله لبنان حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نصرالله میپردازد. این کتاب در سال ۱۳۸۶ به پیشنهاد شرکت چاپ و نشر بینالملل وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی، توسط جناب مصطفی اللهیاری ترجمه شد.» (مقدمه ناشر، ص۱۳)
نقشه راه
بعد از اتمام حجت دو صفحهای ناشر، وارد مسیر اصلی کتاب میشویم. نقشه راه اثر حداقل از روی فهرست، نقشه روان و شسته رفتهایست؛ در ابتدا قریب صد صفحهای میهمان کودکی و بزرگسالی سید هستیم و نویسنده تلاش نموده تا با اطلاعات بیوگرافی و تاریخی و نقل قولهای اشخاص و مشاهیر، شمایل کاملی از سوژه را برای مخاطب ترسیم کند. در فصل دوم سید را از پشت تریبون سخنرانی در سالهای مختلف تماشا میکنیم. در ایستگاه سوم شریک غم شهادت فرزندش میشویم و در دو ایستگاه پایانی نیز به تابلوی پیوست و آلبوم برخورد میکنیم. اما…
تسبیح بی نخ | زبور مقاومت
با تمام این اوصاف، «زبور مقاومت» چند امای بزرگ دارد. برخلاف نظم چشمنواز فهرست، این چهارصد و خردهای صفحه نه تنها شمایل کاملی از سید تحویل مخاطب نمیدهند بلکه قطعات تصویر جنابش را بسان دانههای یک تسبیح بی نخ درون مخلوط کن میریزند و مخاطب را با قلاب ماهیگیری روانۀ صفحات میکنند تا هر چه از دستش برمیآید از حیات جناب دبیرکل صید کند. شاید بگویید: «از اثر گردآوری شده توقع انسجام داری؟! به حق چیزهای ندیده و نشنیده!» بنده از کتاب طلبکار انسجام روایت و تصویر سوژه نیستم، ولی عارض این نکتهام که چنین شرایطی دست مخاطب عام را از ساحت اثر کوتاه میکند و زمینهساز مشکل بعدیای میگردد.
لبنان چشیده
عدم وجود نخ تسبیح، توالی زمانی، شرح و بسط حول وقایع و شخصیتها و… در کتاب، دایرۀ مخاطبان اثر را بیش از پیش محدود میکند به طوری که اگر شما آشنایی نسبی با تاریخ لبنان و منطقه در مقاطع مختلف قرن بیست و بیست و یک نداشته باشید، احتمالا چهارگوشۀ جلد را میبوسید و با یک خداحافظی، کتاب را روانۀ انباری کتابخانهتان میکنید.
بزن کانال خبر!
اولین مواجههام با تصویر کاریزماتیک روی جلد و عنوان عجیب اثر، این نوید را در دلم زنده کرد که بله، بالاخره یک اثری پیدا شد که قرار است ما را به اعماق لایههای مثبت و منفی شخصیت سید و ابعاد ناگفتۀ تاریخ لبنان ببرد اما چه کنیم که به بن بست خوردیم و ماحصل اثر، با ارفاق فقط ذرهای فراتر از شنیدهها و دیدههایمان در کانال خبر و بقیۀ شعب صداوسیما رفت.
بخوانیم یا نه؟!
درنهایت باید محضر انورتان عارض شوم که اگر خورۀ تاریخ لبنان و منطقه هستید و قبل از مطالعه کتاب چند واحد پیشنیاز تاریخ لبنان طی نمودید و مشکلی با مطالعۀ آثار مستند و صداوسیمایی ندارید، صدی به نود «زبور مقاومت» متعلق به کتابخانۀ شماست و اگر هم که نه، از خیر خرج کردن این ۱۵۰هزارتومان بگذرید و این دام را درجای دیگری بنهید.