مرور کتابمقالات

گرداب جنگ | مروری بر کتاب درخت نخل و همسایه ها

واژه جنگ جدای از احساساتی مثل ناامنی و غم و فراق، ما را به یاد آدم‌هایی می‌اندازد که بدون اینکه بدانند و بخواهند در این گرداب فرو می‌روند و دست و پا زدن ارمغانی جز فرو رفتنِ بیشتر برایشان ندارد. قرار است پرده‌های دهه چهل میلادی را کنار بزنیم و بخشی از آن چه بر مردمان آن دوران گذشته را در قالب رمان بخوانیم. رمان درخت نخل و همسایه ها نخستین و مهم‌ترین نوشته غائب طعمه فرمان، مترجم و نویسنده صاحب سبک و بنام عراقی است. با مرور این کتاب همراه چی‌کتاب باشید.

نویسنده کتاب درخت نخل و همسایه ها متولد ۱۹۲۷ در بغداد و درگذشته ۱۹۹۰ در مسکو است. غائب که کودکی خود را در عراق و اوج درگیری کشورش با پیامدهای جنگ سپری کرده، افکار و خاطراتش را در بزرگ‌سالی و زمانی که در کشوری غریبه زندگی می‌کند روی هم می‌ریزد و یکی از اثرگذارترین کتاب‌های تاریخ عراق را می‌نویسد .داستان‌های او جنسی از پرداخت به زندگی اجتماعی را دارد که نشان از دغدغه‌مندی این نویسنده نسبت به دنیای پیرامونش است. وی آثار دیگری نیز در کارنامه خود دارد که عبارتند از:

  • حاصل آسیاب
  • مولودی دیگر
  • پنج صدا
  • وقت زادن حادثه
  • قربان
  • سایه‌هایی بر پنجره
  • دردهای آقای معروف
  • مطلوب و موکول به آینده
  • قایق تفریحی

اهل فن کتاب درخت نخل و همسایه ها را نقطه عطفی در تاریخ داستان‌نویسی معاصر عراق می‌دانند چرا که توانسته در کنار تکنیک‌های داستان‌نویسی، آن‌چه که مردم دهه چهل عراق با آن رنج می‌کشیدند را پیش چشم مخاطب قرار دهد. امروزه این رمان را یکی از صد رمان برتر جهان به شمار می‌آورند. این کتاب توسط انتشارات هرمس منتشر شده که زحمت ترجمه آن را موسی اسوار کشیده است. موسی اسوار از سرشناس‌ترین ویراستاران و مترجمان زبان عربی است.

نکات کلی رمان درخت نخل و همسایه ها

شخصیت اصلی داستان درخت نخل و همسایه ها زنی به نام سلیمه است که از راه نانوایی امرار معاش می‌کند. او با ناپسری‌اش حسین در خانه‌ای قدیمی در محله‌ای فقیرنشین زندگی می‌کند. داستان حول شخصیت سلیمه و همسایه‌هایی شکل می‌گیرد که برای زنده ماندن و روشن نگه داشتن امید در کنار زخم‌های جنگ و حضور ارتش انگلیس، تلاش می‌کنند. شخصیت‌ها به گونه‌ای در بطن داستان پویا هستند که بسیار به واقعیت نزدیکند که این خود به خاطر تجربه زیسته نویسنده در کودکی‌اش است. سلیمه زندگی ساده‌ای دارد اما زمانی که پای مصطفی به داستان باز می‌شود، تغییرات عمیقی را تجربه می‌کند.

درخت نخل و همسایه ها برای چه کسانی مناسب است

 کتاب لایه‌های تاریخ و اقلیم را می‌شکافد و وقایع را در قالب داستانی در اختیار مخاطبش قرار می‌دهد . با خواندن داستان می‌شود به این حقیقت تلخ رسید که نه فقط اروپا بلکه بخشی از آسیا نیز زیر دندان‌های تیز استعمار و سیاهی جنگ در حال خرد شدن بودند. این‌ها همه نشان از این دارد که کتاب در دسته‌بندی تاریخی قرار می‌گیرد که فکر میکنم برای دوست‌داران تاریخ و نیز سبک زندگی آدم‌‌های دیگر، این کتاب حلوای قند باشد.

ویژگی‌ها

شخصیت‌های داستان، از اصلی‌ترین تا دورترینش دارای لایه‌های درونی و تناقضات ناشی از آن هستند که در مواجهه‌شان با پیشامدهای گوناگون بروزهایی خاص دارند. آن‌ها طوری طراحی شده و در صحنه داستان به بازی گرفته شده‌اند که ما به عنوان مخاطب می‌توانیم اشرافی نسبی به سبک زندگی، آداب و رسوم و هر آن‌چه مردم دیار عراق با آن دست‌به‌گریبانند پیدا کنیم. نویسنده سعی کرده بیشتر شخصیت‌هایی که در رمانش به کار برده به واقعیت آن‌چه در کودکی تجربه کرده نزدیک باشد. در جایی می‌گوید: «این روایت، داستان کوچه‌ای است که کودکی خود را در آن سپری کردم و برخی اهالی آن را شناختم. در آن‌جا شوربختی و جهل و خوش‌طینتی و مبارزه برای تحصیل قوت لایموت بود، هرکس به روش خودش.» انگلیس و حضور شومش چه به جهت اقتصادی و چه هویتی، زخم‌هایی بر پیکر عراق وارد کرده که بوی چرک و تعفنش حتی تا بعد از خروجش از این کشور مشام را می‌آزارد. رمان برای من سرتاسر سیاهی و غم بود و این بخاطر سایه تاریک جنگ و ذات بد آدم‌هایی بود که سرنوشت بعضی دیگر را برای منافع خود تغییر می‌دادند. فقر و پیامدهای ناشی از آن مثل روسپی‌گری‌، قتل‌، بازار سیاه‌، گرسنگی‌، بی‌سوادی و بیماری از جمله مسائلی است که این نویسنده به خوبی به آن پرداخته است. دغدغه غائب طعمه فرمان در همه آثارش، داشتن آگاهی انسان نسبت به جهان پیرامونش است‌. مترجم سعی کرده زبان داستان را به شکل محاوره و گویش محلی آن دیار دربیاورد که برایم جالب بود و می‌توانستم ارتباط حسی برقرار کنم. فقط چند کلمه در طول داستان وجود داشت که به نظرم داستانی نیامد که البته به قدر انگشتان دست بودند.

بریده ای از کتاب

سورچی به فکر رفت تا جوابی منطقی بدهد. ولی خیریه پیش‌دستی کرد و گفت: دیگه دولت خدا حفظش کنه ای تو کار نیست. دیگه دولت بی دولت… دولت فزرتی… عزیز، ابومهدی! دیدی چه جور رزوقی رو از سمت فراش مدیر کل به قسمت اوراق باطله فرستادن؟ عزیز! دیدی چه جور به آدم خیانت میکنن؟

           در جای دیگر میخوانیم:

سلیمه حرف‌های خاصیک را باور کرد و مصطفی آن‌ها را برای او تفسیر می‌کرد. در محله او از انگلیسی‌ها و آدم‌حسابی‌ها خبری نبود. برای همین اهل محل سخت اصرار داشتند قرص نان خود را بخورند. آن‌ها نان سفید فر را خوراک نصرانی‌ها به حساب می‌آوردند. به ترید نان در آبگوشت کله‌پاچه و باقالی آب‌پز عادت داشتند و قاتق نانشان چای بود. نان را با پیاز می‌خوردند و حتی با قاتقی جز آب نمی‌خوردند. چون نه انگلیسی بودند نه آدم حسابی و نه می‌خواستند آدم حسابی باشند. ولی جنگ پای انگلیسی‌ها و هندی‌ها و سیک‌ها و نپالی‌ها و انواع دیگری از خلق الله را به بغداد باز کرده بود و مردم کمی متمدن شده بودند.

جمع بندی

با تمام شدن کتاب به نحسی جنگ بیش از پیش پی بردم. به این که آدم‌ها تحت تاثیر عاملی چون جنگ می‌توانند از میان خاکستری وجود خود به سیاه سیاه رنگ بگردانند. دیگران چاره‌ای جز پذیرش وضع فعلی خود و بافتن آرزوهای شیرین در دوردست‌ها ندارند. این بالاترین اثری بود که پس از خواندن کتاب با من همراه شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا